مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب در آذر ۱۳۸۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آلمان پس از جنگ اول صحنه رقابت مشوش احزاب مختلفی بود که هیچیک دارای اکثریت لازم برای اعمال قدرت نبودند.در این صحنه آشفته حزب نازی به رهبری هیتلر کم کم جایی برای خودش باز می کرد.در سال 1932 پس از چندین سال تلاش حزب نازی موفق شده بود نزدیک به یک سوم مجلس آلمان را دراختیار بگیرد.پس از یک اءتلاف موقت، برای نخستین بار یک عضو بلند پایه نازی به نام گورینگ توانست به ریاست مجلس انتخاب شود.این نخستین بار بود که حزب نازی توانسته بود یک پست مهم را تصاحب کند.

از این دوره به بعد اتفاقات عجیب و غریبی در مجلس آلمان  رخ می داد. نخستین اتفاق جالب پس از انتخاب گورینگ زمانی رخ داد که پاپن نخست وزیر وقت آلمان به مجلس آمد و قصد داشت فرمان انحلال مجلس را که به امضای رییس جمهور و خود وی رسیده بود در مجلس بخواند.

[caption id="" align="alignleft" width="225" caption="گورینگ"]گورینگ[/caption]

پاپن با کیفی قرمز رنگ که همه می دانستند حاوی فرمان انحلال است وارد مجلس شد.در ابتدای جلسه یکی از نمایندگان کمونیست از گورینگ درخواست کرد که

[caption id="attachment_160" align="alignleft" width="224" caption="پاپن"]پاپن[/caption]

دستور جلسه تغییر کند. گورینگ با پیشنهاد وی موافقت کرد. پاپن که حدس می زد دسیسه ای در پی باشد بلند شد و از رییس مجلس (گورینگ) درخواست وقت برای صحبت کرد.

گورینگ به طرز واضح و مسخره ای وانمود می کرد که صدای او را نمی شنود.پاپن که عصبانی شده بود جلوی سکوی مجلس رفت و با صدای بلند و در حالی که برگه فرمان را در هوا تکان می داد درخواست وقت برای صحبت می کرد اما گورینگ حتی به وی نگاه هم نمی کرد.

در همین حین گورینگ اعلام کرد دستور جلسه تغییر کرده وبر اساس پیشنهاد نمایندگان قرار است برای برکناری نخست وزیر و دولت رای گیری شود.پاپن که بسیار خشمگین شده بود به کنار صندلی گورینگ رفت و کاغذ فرمان را روی میز کوبید اما گورینگ باز هم وانمود می کرد که اصلا وی را نمی بیند ! در بین داد فریادهای پاپن رای گیری انجام شد و دولت برکنار شد.

پس از رای گیری گورینگ کاغذ را از روی میز برداشت و فرمان انحلال مجلس را خواند ! بعد گفت این فرمان به امضای نخست وزیری رسیده که اکنون برکنار شده است پس اعتباری ندارد ! به این ترتیب کابینه پاپن به مسخره ترین وجهی برکنار شد.

  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

امتحان تاریخ

کسانی که نظام قدیم درس خوندن می دونند درس عمومی سال سوم تاریخ بود.کتاب تاریخ هم در حدود 300 صفحه بود که باید مطالبش رو حفظ می کردیم. حفظ کردن این کتاب در ثلث سوم بسیار ناراحت کننده و سخت بود به ویژه برای ما که رشته ریاضی رو انتخاب کرده بودیم و اکثرا از حفظیات متنفر بودیم.سال 75در امتحانات ثلث سوم برای امتحان تاریخ فرصت کمی در نظر گرفته بودند و این باعث شد بچه ها خیلی تحت فشار قرار بگیرند.

یادم هست که پیش از امتحان تنفر از تاریخ رو می شد در چهره بیشتر بچه ها دید.امتحان که تمام شد طبعا کتاب تاریخ دیگه برای بچه ها کاربردی نداشت (در کنکور هم سوال تاریخ نداشتیم) بنا براین بچه بعد از امتحان دق و دلی شون رو سر کتابها خالی کردند به این صورت که از خروجی سالن امتحانات تا چهار راه ولی عصر کتابها رو با خشم ورق ورق می کردند و روی زمین می ریختند.در مدت نیم ساعت بعد از پایان امتحان از چهار راه کالج تا چهار راه ولی عصر پیاده رو به طور کامل پوشیده از کاغذ شد به طوری که کاملا جلب توجه می کرد.

فردای اون روز بر خلاف وضعیت معمول همه بچه ها رو پیش از امتحان در حیاط به صف کردند و مرحوم دزفولیان پشت تریبون رفت و با فریاد وعصبانیت شروع به توپیدن به ما کرد.دزفولیان گفت مگر شما مغول هستید که با کتاب این طور رفتار می کنید آبروی مدرسه رفت ! کاسبهای کنار خیابون اومدن مدرسه به من می گن بیا ببین دانش آموزهای شما چه کردند، اینها مگه مغول هستند ! از در مدرسه تا چهار راه ولی عصر که راه می ری بر روی کتاب راه می ری و ....

البته ما از خنده داشتیم می ترکیدیم و خوشحال بودیم که به خوبی فشار امتحان رو تلافی کرده بودیم !

از اون روز به بعد حتی تا سال بعد پیش از امتحانات حفظی در ثلث سوم باید کتابها رو تحویل می دادیم تا بتونیم وارد سالن امتحانات بشیم.

  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

برای کسانی که عازم انجام دوره آموزشی در کرمانشاه هستند :

وسایل لازم برای شروع دوره آموزشی

یک جفت پوتین سربازی که پا توش راحت باشه یعنی خیلی فیت پا نباشه. البته پوتین باید چرمی و ساده باشه ، پوتینهایی که توش برزنت به کار رفته باشه و یا بندی نباشه مورد قبول نخواهد بود. پا در پوتینهایی که مدتی استفاده شده باشند راحت تر است.

یک جفت دمپایی ارزون قیمت و نشون دار که قابل دزدیدن نباشه

یک عدد مایع ظرفشویی و چند عدد اسکاچ و سیم ظرفشویی (این لوازم مورد نیاز را در پادگان به شما نمی دهند و موجب زحمت شما در موقع ظرف شستن می شود)

لیوان پلاستیکی نشکن اندازه متوسط ، قاشق و چنگال  (با خودتان چاقو نبرید چون احتمالا اجازه ورود نمی دهند)

ناخن گیر

ظرف غذای یکبار مصرف برای مصرف دو سه  هفته (بعد از اتمام می توانید در موقع مرخصی از شهر تهیه کنید)

یک بسته کیسه فریزر (دارای کاربردهای زیاد در طول دوره)

یک لگن کوچک برای شستن جوراب و رخت (پودر رخت شویی به ما دادند) همراه با سه چهار عدد گیره فلزی

مایع دستشویی ترجیحا آنتی باکتریال

یک شامپوی مسافرتی کوچک و یک حوله کوچک (حمام رفتن در پادگان کمی سخت و دردسر ساز است بنا بر این بهتر است وسایل حمامتان کوچک باشد ، شامپوهای پادگان هم ممکن است برای شما مناسب نباشد).

کارت تلفن

خودکار و دو سه تا دفتر 100 برگ

ماژیک (برای نوشتن و علامت زدن روی پوتین و کلاه و موارد دیگر و جلوگیری از دزدی)

سوزن و نخ

کش در حدود یک متر

سنجاق قفلی (پر کاربرد به ویژه موقع آنکادر کردن ملافه ها)

قرص سرماخوردگی ، اسهال ، تب بر ، شربت سینه ، قرص آنتی بیوتیک و هر داروی مورد نیازتان (درمانگاه پادگان تقریبا هیچ دارویی ندارد واجازه  خروج از پادگان هم به جز در اواخر هفته بسیار بسیار نادر است )

لباس های گرمی که بشود بدون جلب توجه زیر لباس سربازی پوشید (در صورتی که پاییز و زمستان عازم هستید)

ملافه تمیز دو عدد، برای مصرف در دو سه روز اول که هنوز به شما ملافه تحویل نداده اند و باید بر روی پتوهای خاکی دوره قبلی ها بخوابید.

یک قفل کمدی کوچک برای بستن در کمد شخصی و دو قفل آویزی کوچک برای قفل کردن زیپ ساک و بند کیسه انفرادی.

پول به اندازه کافی  - در نظر داشته باشید برای 10 دوازده بار رفت و آمداز پادگان  به شهر ، بازگشت به شهر خودتان، خرید یک دست لباس سربازی کامل، خرید سوقاتی ، سه چهار وعده غذا خوردن در رستوران با رفقای جدید، عکس گرفتن با رفقا ، رفتن به طاق بستان و بیستون ، تصفیه حساب با پادگان ، با خودتان پول همراه داشته باشید. این تصفیه حساب با پادگان هم خودش مطلب جالبی است. در روز آخر پیش از ترخیص افرادی می آیند و وضعیت ساختمان آسایشگاه شما را از نظر تخریب وسایل و سقف  دیوارها بررسی می کنند و به صورت گشاده دستانه ای برای گروهان شما هزینه تخریب و استهلاک محاسبه می کنند.به این صورت که ترکی که روی دیوار وجود دارد،ریختگی رنگ دیوار و یا شکستگی و ترک خوردگی شیشه  را هم محاسبه کرده و پول همه را می گیرند.مبلغ محاسبه شده هم معمولا قابل اعتراض نیست اما ارشد گروهان می تواند در این مورد کمی چانه بزند. لبته این هزینه بین همه سر شکن می شود اما ممکن است به هر نفر تا هفت هشت هزار تومن برسد!

نکته : در نظر داشته باشید فضایی که برای نگهداری از همه ی وسایلتان دارید یک کمد 30   x 50 x 30  است و یک کیسه انفرادی (گذاشتن ساک و هر چیز دیگردر زیر تخت ممنوع است) . در هنگام تجهیز نیز به شما 10 دوازده شامپو و یک جعبه پودر و تعدادی واکس و فرچه ، اورکت ، دو عدد شلوار و دو پیراهن هم  می دهند که باید در همین مکانها آنها را جا دهید بنا بر این وسایل اضافه مانند پتو با خود همراه نبرید و هر چیز دیگری هم می برید در کوچکترین اندازه ممکن باشد.برای جادادن همین وسایل هم مجبور خواهید شد بخشی از جیره خود را (مانند پودرهای لباسشویی و پتوهای اضافی) در پادگان به قدیمی ها بفروشید.

برخی از چیزهایی که اجازه ندارید وارد پادگان کنید : رادیو، گوشی موبایل، تیغ ، چاقو ،شطرنج ، قیچی به جز قیچی های کوچک، کتری برقی ، دوربین.

  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

بنیان مرصوص!

بعد از خرید کردن از شهر قرار بود دیگه کسی با لباس شخصی یا لباس ناقص توی پادگان دیده نشه. صبح روزِ بعد از خرید، فرمانده گروهان ما، با یک سوت همه را جلوی آسایشگاه  به خط کرد.توی صفها نگاه کرد و یه نفر رو دید که لباسش کامل نیست.اون بنده خدا هم اسمش اردشیر بود(فامیلش هم یادم نیست) از صف کشیدش بیرون و گفت چرا لباست رو کامل نکردی اون بنده خدا هم گفت توی شهر نتونستم لباس اندازم پیدا کنم.بعد بهش گفت کلاغ پر بره و چند متری روی زمین غلت بزنه.دست آخر هم گفت بیاد یه مرخصی بگیره و بره لباسش رو کامل کنه.

از اونروز به بعد دیگه سربازی ما واقعا شروع شد البته تقریبا همون روزها ماه رمضان هم شروع شد.اون روز فرمانده درباره چیزی که بهش می گفتند بنیان مرصوص توضیح داد.بنیان مرصوص در واقع استاندارد لباس پوشیدن سربازها در پادگانهای سپاه بود.باید هرشب پوتینها رو واکس می زدیم و به طور ضربدری بندهاش رو می بستیم.جورابها هم باید هر شب شسته شده و جلو تخت برای خشک شدن آویزون می شد.پوتینها هم باید پایین تخت در جای مشخصی قرار داده می شد. استفاده از اورکت هم تا زمان رسیدن دستور از فرمانده پادگان ممنوع بود.استفاده از چپیه هم فقط در موقع راهپیمایی و اردو مجاز بود(در واقع اجباری بود).

یکی دو شب اول یه نفر اومد و نصف شب تختها و جورابها رو کنترل کرد و اتفاقا تخت بغل دستی من رو بیدار کرد و بهش گفت چون پوتینش خاکیه باید بیاد بره واکسش بزنه که اون بنده خدا هم رفت، اما از اون پس دیگه کسی برای بازدید جوراب و پوتین نیامد اما ما خودمون این دو کار رو انجام می دادیم چون بدون شستشوی هر روزه، جورابها به سرعت بو می گرفتند و پوتینهای واکس نزده هم صبح برای فرمانده قابل تشخیص بودند.کسی هم صبح وقت واکس زدن نداشت.به عنوان یک تجربه اگر کارهای اجباری را با دیگر بچه ها انجام می دادید از تفریحات ضمن کار و گپ با دیگران بهره مند می شدید و خستگی کمتر سراغتون میومد بنا بر این قبل از شام معمولا همه جلو آسایشگاه می نشستند و پوتین واکس میزدند و بعد از شام هم همه با هم می رفتند سراغ ظرف و جوراب شستن.

با کامل شدن لباسها آموزش صف جمع که همون رژه بود شروع شد که یکماه ادامه داشت. هر روز صبح تا ظهر و از ساعت 2 تا 5 صف جمع بود.

  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
[caption id="attachment_135" align="aligncenter" width="450" caption="پروین اعتصامی"][/caption]
بازدید محمد رضا پهلوی در دوران ولیعهدی از کتابخانه دانشسرای عالی . پروین اعتصامی که در آن زمان رئیس کتابخانه بود در عکس دیده میشود!
این عکس را از این آدرس یافتم : http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewPhoto&PhotoID=571&SP=Farsi
البته در این سایت عکسهای بسیار جالب دیگری هم هست.مثلا عکسهای زیر :
[caption id="attachment_136" align="aligncenter" width="450" caption="چهار راه آبسردار (تقاطع خیابان ایران و مجاهدین)"][/caption]
[caption id="attachment_139" align="aligncenter" width="450" caption="شاه در مکه"][/caption]
[caption id="attachment_140" align="aligncenter" width="450" caption="شعبان جعفری (بی مخ) و خانواده"][/caption]
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

معبد تالپیوت جایی است که باستان شناسان اسراییلی مدعی هستند مقبره حضرت عیسی ، حضرت مریم و چند نفر دیگر است.این مقبره در پینج کیلومتری اورشلیم قدیمی است و در سال 1980 توسط کارگرانی که در حال کندن پی برای یک ساختمان بودند کشف شده است.در این مقبره 10 قبر وجود دارد که بر روی 6 تای آنها نام افراد نوشته شده است.یکی از این نامها توسط این دانشمندان عیسی فرزند یوسف ترجمه شده است.بخشهایی از بدن این افراد نیز در قبرها کشف شده و اسراییلی ها حتی آزمایش DNA هم روی آنها انجام داده اند و مدعی هستند بین دو تا از آنها ارتباط مادر فرزندی وجود دارد.یعنی بین کسی که مدعی هستند حضرت عیسی است و کسی که مدعی هستند حضرت مریم است.البته واضح است که این ادعا با این دلایل ضعیف قابل اثبات نیست و مسلمین و مسیحیان زیر بار این ادعا نرفته اند.

[caption id="" align="aligncenter" width="222" caption="مقبره باستانی"][/caption]
این هم آدرس مطلب  http://en.wikipedia.org/wiki/Talpiot_Tomb

  • nasser mmn