مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب با موضوع «نقد» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

قربانی

در دوره جاهلیت اعراب وقتی قربانی می کردند خونش را به دیواره کعبه می مالیدند. اسلام که آمد این رسم موقوف شد و در قرآن آیه ای در این مورد هست که می گوید گوشت و خون قربانی به خدا سودی نمی رساند و آنچه موجب قبولی قربانی است تقواست. حالا بعد از هزار و چهارصد سال می بینیم که مردم خون قربانی را به پلاک ماشینشان می مالند !

  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
بسیاری از مسلمانان ایرانی از ادعای اعجاز عددی قرآن اطلاع دارند و حتی بسیاری هم به این مساله معتقد هستند. به عنوان نمونه اینکه مثلا در سوره های که حروف مقطعه در ابتدای آنها وجود دارد تعداد حروف موجود در حروف مقطعه در آن سوره بیشتر از سایر حروف است.
اما بد نیست بدانید اصل ماجرای اعجاز عددی قرآن کریم را فردی مصری به نام رشاد خلیفه مطرح کرد و در نهایت نیز مدعی شد اینکه برخی از فرمولهایش با قرآن مطابقت ندارد به دلیل تحریف شده بودن قرآن است و پس از مدتی هم ادعا کرد پیامبر اسلام آخرین پیامبر نیست و خود او پیامبری است که نامش به صورت رمزگزاری در قرآن ذکر شده است.
نظریه اعجاز عددی قرآن هم در ایران و هم در کشورهای دیگر اسلامی توسط اهل اندیشه نقد و رد شده است. نمونه این ردیه ها را می توانید در این آدرس  یا این آدرس بخوانید. جالب است که این آقای رشاد خلیفه زمانی که برخی از فرمولهایش با قرآن موجود تناقض پیدا کرد قایل به تحریف شدن قرآن شد!
این آخر و عاقبت عبرت انگیز کسی است که در قرآن به جای هدایت و ذکر دنبال فرمولهای ریاضی یا طلسم و چیزهای دیگر هستند.
خدا آخر و عقابت همه ما را به خیر کند.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

برای کیبورد دو استاندارد وجود دارد یکی استاندارد ISO است و دیگری استاندارد ANSI (تصاویرشان در زیر هست) من نمی دانم این کیبورد بالا را کدام روانپریشی ساخته که مطابق هیچ استانداری نیست!از این تغییراتی که این بابا در کیبورد داده واقعا قصدش چه بوده؟ جالب اینجاست که ابعاد کیبورد هم با ابعاد کیبورد استاندارد هیچ تفاوتی ندارد که آدم فکر کند طراح به خاطر صرفه جویی در جا اینکار را مرتکب شده.
من وقتی خیلی بچه بودم فکر می کردم دیوانه ها اغلب در دیوانه خانه هستند و یا در کوچه ها به کارتن خوابی مشغولند اما این مثال به من ثابت کرد یک دیوانه می تواند تا حد مدیریت کارخانه تولید کیبرد هم پیشرفت کند.

  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

شناخت

گفته می شود که از روی ظاهر نباید در مورد دیگران قضاوت کرد.به نظر کاملا بدیهی است اما مگر راهی برای دسترسی به باطن یک انسان وجود دارد.
برای انسان عادی دسترسی به باطن افراد دیگر میسر نیست مگر از طریق همین ظواهر و آن هم همراه با احتمال خطا و به طور محدود. نکته در اینجاست که با چه دیدی باید ظاهر رفتار دیگران را دید و به چه ظواهری باید توجه کرد.
اگر ظاهر را فقط در صورت و لباس و نوع صحبت کردن بدانیم قطعا دستاورد ما هم در همین حد خواهد بود .
اگر به رفتار پزشکان دقت کنید می بینید در بسیاری از مواقع با استفاده از همین حواسی که ما داریم بیماری را شناسایی می کنند .
فردی که دارای قوه استنتاج قوی است و از تجارب خود و دیگران بهره می گیرد می تواند از طریق همین ظواهر تا حدی به بواطن دست یابد.بر اساس تجربه (تجربه شخصی و تجارب دیگران) تا حدی می توان به این نتیجه رسید که برای شناخت باید چه اطلاعاتی جمع کرد ، به چه ظواهری توجه کرد ، هر امر ظاهری نشان چه امر باطنی است ، در چه مدت زمانی باید این کار صورت گیرد و نیز اینکه از این اطلاعات چطور می توان باطن فرد را استنتاج نمود.
این تنها وضعیت انسانهای عادی است.اما کسانی هستند که دارای چنان قدرت روحی هستند که به راحتی قلب دیگران را می خوانند.
مولوی در چند جای مثنوی این موضوع را متذکر می شود که چنین افرادی در میان مردم وجود دارند . تاکید می کند که باید در مقابل این افراد ادب باطنی داشت .
پیش اهل دل ادب بر باطن است زآن که دلشان بر سرایر فاطن است
در مرتبه پایین تر گاهی بین دو نفر چنان رابطه ی روحی (محبت و یا حتی نفرت ) برقرار می شود که با نگاه کردن به چشم هم از درون هم با خبر می شوند .
گاهی نیز افرادی که دل پاکی دارند ممکن است چیزهای را از چشم دیگران و حتی از رنگ صورت و یا صدای دیگران بخوانند و به سر درونشان پی ببرند اما این دو مورد اخیر بعضا می تواند همراه با خطا باشد و شخص عاقل معمولا فقط به احساسش اکتفا نمی کند
در نهایت باید گفت کسانی که به دنبال شناخت درون افرادند باید یکی از این دو راه را برگزینند
نخست بررسی موشکافانه همین ظواهر در طول زمان و کمک گرفتن از عقل خود و عقلای دیگر
دوم رفتن به راه عرفان و وارستگی (که چون راه سخت و پر سنگلاخی است برای اکثر مردم میسر نیست)
مولوی در جایی می گوید که هرگاه قضای الهی بر امری قرار گیرد دیده ها کور و گوشها کر می شوند و اراده های قوی سست . بزرگان دین مکرر گفته اند که دعا قضا را بر می گرداند و تغییر می دهد. امری که به نظر ساده می رسد اما از دید فلاسفه مسایل سختی را در شناخت قضای الهی ایجاد می کند.
سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
اما مولوی چه می گوید. اگر از مولوی بپرسید که چطور می توان باطن افراد را دانست او خواهد گفت که باطن افراد را بگذار و باطن خود را بشناس . خود را بشناس و خود را دریاب که گنجی درون توست. خودت را شناختی خدا را خواهی شناخت و شاید دیگر از شناخت دیگران بی نیاز شوی
یکی از داستانها جالب دفتر ششم مثنوی در همین مورد است. درویشی به درگاه خدا دعا می کند که توانگرش کند. در خواب می بیند که به فلان موضع برو و تیری در کمان بگذار وبینداز و هر جا تیر افتاد بکن که گنج آنجاست. باقی داستان را از مثنوی بخوانید که بسیار شیرین و معرفت افزاست
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
مهمترین فرق تلوزیون پیش از انقلاب و تلوزیون فعلی این است که پیش از انقلاب تلوزیون برای مذهبی ها ناحیه ممنوعه بود و مردم دیندار مواظب بودند که از ناحیه تلوزیون هر چیزی وارد خانواده نشه. به عبارت ساده تر اگر تلوزیون زمان شاه گاهی از دید مذهبی ها سم عرضه می کرد دست کم بسته بندی آن نشان دهنده سمی بودنش برای مذهبی ها بود.تلوزیون سم را در بسته بندی سم عرضه می کرد . اما امروز تلوزیون سمومش را در بسته بندی دارو عرضه می کند به طوری که مذهبی ها هم بسیاری از این سموم را با اشتیاق به خورد خانواده شان می دهند و خودشان هم مصرفش می کنند. اثر سم سالها بعد خودش را نشان می دهد و پدران و مادران اگر هم خودشان مسموم نشده باشند شاهد مسمومیت فرزندانشان خواهند بود . البته نمی دانند که این مسمویت اخلاقی ناشی از چیست.
در تلوزیون برخی ضوابط به گونه ای اغراق امیز رعایت می شود. مسایل محرم و نا محرم و حجاب حتی برای روح ها لازم الاجراست اما در همین سریالها با شاهد حجم عظیمی از دروغگویی و غیبت و تهمت و قانون شکنی و ضایع کردن حقوق و آبروی دیگران هستیم. این رفتار ظاهر سازانه در واقع بسته بندی فریبنده ای است برای عرضه محتواهای غیر اخلاقی که از دید علم اخلاق و روایات بسیار کشنده تر از بی حجابی و اختلاط محرم و نا محرم است. نکته مایوس کننده هم این است که حتی معلمین اخلاق مردم هم فقط همین بسته بندی ها را کنترل می کنند.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

آزمودن خداوند

در انجیل آمده است که شیطان عیسی مسیح را به بالای صخره بلندی برد و به وی گفت اگر اطمینان داری خداوند از تو محافظت می کند از بلندی خودت را پرت کن تا خداوند نجاتت دهد.عیسی اما پاسخ داد که بنده پروردگارش را آزمایش نمی کند. حیله ای که شیطان در مورد عیسی مسیح به کار برد و شکست خورد در مورد غالب مردم بسیار کارامد است.در این روزها می شنویم که کسانی وعده نزدیکی ظهور موعود را به مردم می دهند و حتی گاهی زمانش را هم به تقریب مشخص می کنند.نتیجه این رفتارها این است که مردم دینداری که این وعده ها را باور می کنند به گونه ی ناخود آگاه یک پیش بینی دینی را آزمایش خواهند کرد و در واقع دین و اعتقاداتشان را خواهند آزمود. با گذشتن زمان وعده داده شده امید و اعتقاد این افراد در معرض نابودی قرار می گیرد. جنبه دیگری این پیش گویی ها مصرف نمودن سرمایه هایی است که باید دین و مذهب را تا پایان تاریخ زنده نگهدارد.هزینه نمودن سرمایه های جاودانی برای انگیزش شور و شوقی موقت در برخی افراد بی اطلاع.
در قرآن آمده است که شیطان نیز به پیروانش الهام می کند.به کار گیری این حیله قدیمی پس از دو هزار سال قطعا ناشی از الهام ابلیس به برخی پیروانش است.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

فکر نقاد

تجربه شخصی من (و حتما خیلی های دیگه) نشون می ده در طول سالهایی که عمر و وقت مفید اکثر جوانان در اختیار دستگاه عریض و طویل آموزش و پرورش است اکثر عمر دانش آموزان تلف می شه.یکی از موارد بسیار مهمی  که باید در طول همین دوره طولانی به دانش آموزان یاد داده بشه (و البته نمی شه) اینه که بتونن در مورد یک موضوع به صورت منطقی و درست فکر کنند و از اون مهمتر بتونند یک مطلب رو تحلیل و نقد کنند و انواع مغالطه را تشخیص بدهند.
این عدم توانایی باعث می شه دانشجویان و دانش آموزان ما در تمام عمر به سادگی فریب بخورند و ذهنشون از تفکر درست ناتوان بشه . از عوارض مهم این بیماری اینه که ذهن مردم ما پر است از تناقضات. من در سالهای آخر دانشگاه (که واقعا دیره) با خوندن کتابهایی که البته جزو دروس ما نبود تا حدودی با روش تفکر نقادانه آشنا شدم.از اون موقع شروع به بازنگری به افکار و دانسته های خودم کردم و هر چیز جدیدی هم که یاد می گرفتم سعی می کردم با این عیار بسنجم.کم کم متوجه شدم بخش زیادی از اطلاعاتی که از طریق رسانه ها به مردم منتقل می شه(حتی توسط کارشناسها ) نادرست و مغالطه آمیزه.مردم هم به صورت مداوم آماج بمباران این اطلاعات نادرس و متناقض و گاهی بی ارزش هستند و این باعث می شه قدرت تفکر و تصمیم درست ازشون گرفته بشه. چند نمونه از مغالطات مهمی که از دید من بسیار خطرناک هستند را مثال می زنم تا منظورم روشنتر بشه.
نمونه نخست از حرفهای بی ارزشی که هنوز هم توسط بسیاری از کارشناسان تربیتی تکرار می شه این قاعده است که در تربیت کودک باید حد وسط را در خشونت و نرمی نگهداشت . گاهی هم اینطور بیان می شه که هم باید در مواردی نسبت که کودک مهربان بود و هم گاهی خشن. مشکل نخست این بیان اینه که در حالت اول و بعضا در بیان دوم کارشناس حد وسط را نمی تواند مشخص کند. مشکل دوم این فرض خطاست که حد وسط یعنی درست, که فرضی باطله. به سادگی میشه دید که مردم واقعا چیز زیادی از حرفهای این کارشناسان تربیت که اکثرشون هم روحانی هستند دستگیرشون نمی شه و اگر هم از ظن خود به حرفهای اینها عمل کنند نتیجه درستی نمی گیرند.
حالا بد نیست نظر کارشناسان واقعی تربیت رو بگم تا ببینید گزاره درست تر در این مورد چیه. کارشناسان تربیتی به جای  این اصل مبهم  می گن نه باید به بچه بی حرمتی کرد و او را تحقیر کرد و نه باید بیش از یک بچه به او احترام گذاشت(به یاد بیارید آقا و خانم صدا کردن بچه های سه چهرا ساله توسط والدین).
در هر دو حالت بچه دچار اختلالت رفتاری می شه. به ویژه در حالت دوم بچه به مقدار زیادی از احترام عادت می کنه و بعد که وارد جامعه می شه چون مقدار کافی احترام دریافت نمی کنه ناهنجاری ایجاد می کنه. جالب اینه که اکثر خانواده هایی که با سواد هم هستند دچار مشکل دوم می شن.چرا ؟ چون کارشناسان نادان به جای بیان قاعده درست یکی از این سه گزاره نادرست را یادشان دادند :
  • در تربیت کودک باید حد وسط را در خشونت و نرمی نگهداشت
  • هرچه به بچه بیشتر احترام بگذارید او بهتر احترام گذاشتن را یاد می گیرد
  • بچه باید در شرایط سخت زندگی کنه تا مقاوم بشه
نمونه دوم در حقیقت یک تناقض رفتاریه. به احتمال زیاد از ناهنجاری های استادیومهای فوتبال و در بین بازیکنان خبر دارید. درگیری ها خونین تماشاگران , دو پینگ , تهمت ها مختلف به داوران , بازیکنان و مربیان. تباه شدن تقریبا تمام اصول اخلاقی در بین بازیکنان و اهالی فوتبال.البته این مسایل علتهای متعددی دارند اما من می خوام توجه شما رو به رفتار متناقض بزرگان جامعه جلب کنمو بزرگانی که دایم در سخنرانی هاشون و مصاحبه هاشون اینطور می گن که برد و باخت مهم نیست بلکه اخلاق ورزشیه که مهمه. اما نمونه هایی از رفتارهای متناقضی که تاثیر این حرفهای خیر خواهانه رو خنثی می کنه اینهاست :
  • توزیع جوایز بسیار گرانقیمت در بین تیمهای برنده و مدال آوران (به یاد بیارید جایزه های صد میلیونی به المپیکی های مدال اور)
  • کاهش بودجه ورزشهایی که مهمند اما هنوز مدال آور نشده اند و یا پرهیز از فرستادن آنها به مسابقات (برای یاد آوری این مورد باید به دوازده سیزده سال پیش برگردید که تربیت بدنی تصمیم گرفت رشته هایی که مدال نمیارند رو به المپیک نفرسته)
  • دادن پیامهای هیجان انگیز و غرور آمیز توسط سیاستمداران بعد از برد تیم یا کسب مدال
  • گذشت از خطاهای اخلاقی بازیکنان مهم تیمها برای کسب نتیجه (به یاد بیارید درگیری بازیکن تیم ملی فوتبال با تماشاگر)
برای آگاهی از نمونه های این رفتار ها می تونید به کتب جامعه شناسی مراجعه کنید.
یک نمونه دیگر از رفتارهای متناقض تبلیغ این مطلبه که کنکور همه چیز نیست و جوونها می تونند با یاد گرفتن مهارتهای شغلی هم به موفقیت برسند و از طرف دیگه همیشه افراد موفق در المپیادها و دانشگاهها به عنوان نخبه معرفی بشن( نه کسانی  که تونستند گره ای از کار جامعه را باز کنند یا در شغل خود دارای حسن شهرت شده اند مثل یک صافکار معروف و یا یک گچکار کار درست)
نمونه سوم استفاده رباخوارانه از تاریخ و دیگر علومه .
حتما شنیدید که گاهی برخی روحانیون به عنوان افتخار بیان می کنند که مردم همیشه گوش به فرمان روحانیت بوده اند وفقط برای روحانیت است که حاضر به جان فشانی هستند.اما اگر این اصل را یعنی تبعیت کامل مردم از روحانیت را بپذیریم باید بپذیریم که بخش اعظم انحرافات و عقب افتادگی مردم هم ناشی از کوتاهی روحانیت است.اما روحانیون این نتیجه را نمی پذیرند! یعنی فقط بخشی از قضیه را که به نفعشان هست بیان می کنند. البته ضمن احترام و علاقه به روحانیون باید بگم از دید من واقعیت اینه که مردم همیشه گوش به فرمان روحانیت نبوده اند!در دوره هایی از تاریخ روحانیون واقعا در انزوا بوده اند و حرف اونها در بین مردم چندان پذیرفته نمی شده مثلا در اوایل حکومت محمد رضا شاه.
نمونه دیگر از استفاده ربا خوارانه استفاده از یک اصل علمی مثلا برای تایید حکمی در دین وباطل دانستن اصلی دیگر که مخالف حکم دینی است.علمای دینی ما به طور مثال به کرات از نتایج علم پزشکی در مواردی که موید گزاره ای دینی است استفاده می کنند(مثل روزه و  توصیه به کم خوری آرام خوردن , تفاوتهای مردان و زنان و ...) اما به شدت از برخی از نتایج بدست آمده از روانشناسی , جامعه شناسی گریزانند. بدون توجه به این نکته که ارزش علمی این نتایج علمی یکسان است. اگر حکمی که به نفعتان است را استفاده کردید باید به حکمی که به ضررتان هست هم تن دهید.در ضمن نظرات در علوم تجربی در معرض تغییرند.  توصیه من این است که اصولا باید دینداران از استفاده از نتایج علوم تجربی برای تایید احکام دینی و اخلاقی خودداری کنند. اصلا اخلاق و علم تجربی در دو حیطه مختلف هستند.
نمونه چهارم قاطی کردن دو علم است که مبانی و اهداف ذاتا مختلف دارند.نمونه بارز آن که معمولا توسط دانشمندان علوم تجربی صورت می گیره خلط بین علم تجربی و اخلاقه.مدتی پیش در تلوزیون دیدم که یک کارشناس مردم شناس در مورد رسوم نوروز صحبت می کرد و در ضمن بیان برخی رسوم مجری به وی گفت که فکر نمی کنید برخی از این رفتار ها ناشی از خرافات و نادرست باشه. کارشناس نادان پاسخ داد ما در مردم شناسی خرافات نداریم و این رسوم همه خوب هستند. دقت کنید!
اصولا قضاوت در مورد خوب و بد ناشی از ارزشهای اخلاقی است و ربطی به علم تجربی ندارد و البته علم مردمشناسی بر اساس مبنایش اصلا نمی تواند در مورد خرافات و خوب و بد نظر بدهد.اشتباه دیگر این کارشناس این بود که فرض می کرد هرچه وجود دارد یا لا اقل هرچه در علم مردمشناسی مورد مطالعه است خوب است. کسی نبود از این مجری بپرسد آیا قربانی کردن بچه ها برای خورشید هم چون مورد مطالعه مردمشناسی است چیز خوبی است ؟
گروه دیگری از روانشاسان هم دچار این خطای خلط اخلاق و علم تجربی می شن. مثلا می گن فلان قاتل چون عصبانی بوده و فلان هرمون در مغزش ترشح کرده و خشونتش طبیعی بوده پس گناهی مرتکب نشده در حالی که اصولا علم اخلاق برای خارج کردن انسان از وضعیت طبیعی و حیوانی به وضعیت والاتر آمده است.بسیاری از دانشمندان هم این فرض خطا را در ذهن دارند که طبیعی یعنی خوب !
نمونه پنجم معادل گرفتن "علمی بودن" و" درست بودن" است. مثلا کارشناسی می گوید فلان مطلب علمی نیست و منظورش این است که درست نیست در حالی که علمی همیشه معادل درست نیست و البته غیر علمی هم معادل اشتباه نیست. موضوعات زیادی هستند که علمی نیستند اما درست هستند از جلمه اکثر اصول اخلاقی
به صحبتهای مردم و حتی کارشناسان دقت کنید خواهید دید که معمولا دچار این مغالطات و بسیاری اشتباه های دیگر هستند که خودتان با دقت آنها را خواهید یافت.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
قضیه حکم تحریم تنباکو را حتما شنیده اید.یاد آوری این جریان برای خیلی ها غرور آفرین و امیدوار کننده است.از دید خیلی ها این حکم سیلی محکمی بر صورت استعمار بود. البته این تحلیل درست است.متن حکم چنین بود:

الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کان حرام و در حکم محاربه با امام زمان است.

می بینید که یک مجتهد استعمال توتون و تنباکو را دشمنی و محاربه با امام زمان می داند.از دید مردم این حکم به قدری تکان دهنده بود که نمی شد از آن تبعیت نکرد. حال به این حکم آشنا دقت کنید:

پیامبر اعلام می کند دروغ گویی حرام و در حکم دشمنی با خداست ،

اکثر مردم به این حکم بی توجهند ! چرا؟
آیا این نشان دهنده یک بیماری دینی و اجتماعی نیست؟ مردم حکم یک مجتهد را بالاتر از پیامبر و دشمنی با امام زمان را خطرناک تر از دشمنی با خدا می دانند! وجدانتان را قاضی کنید ! آیا این نشان دهنده رسوخ یک بیماری مهلک در اعتقادات مردم نیست؟هنوز هم فکر می کنید باید از عملی شدن حکم تحریم تنباکو خوشحال باشیم؟
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

روزی

جای تاسف است که بیشتر معلمین اخلاق و مذهب ما مفهوم درست روزی را نمی دانند (البته فکر می کنند که می دانند، که مصداق جهل مرکب است). معلمین که ندانند وضع دیگران معلوم است.برای روشن شدن قضه دو مثال می زنم که نشان می دهد مفهومی که از روزی در ذهن مردم است چقدر اشتباه است.

روایتی است از معصوم (احتمالا امام صادق) که شخصی از امام پرسید اگر دزدی غذای حلال را از من بدزدد و بخورد آیا آن غذا روزی دزد بوده یا من.امام پاسخ داد خدا به کسی روزی حرام نمی دهد.آن غذا روزی تو بوده که دزد آنرا به حرام خورده است.

دقت کنید، یعنی ممکن است خداوند روزی شما را مقرر کرده باشد اما فردی به ناحق آنرا بخورد و روزی به شما نرسد تا از گرسنگی بمیرید!

روایت دوم اینکه شخصی از حضرت علی پرسید چرا افرادی که عالم هستند معمولا تنگ روزی و فقیر هستند.مولا علی پاسخ داد علم فرد هم جزو روزی وی است. یعنی روزی فرد تنگ نیست بلکه به جای پول از نوع علم است.

با در نظر گرفتن همین دو مثال هم می توان فهمید کسانی که مردم را تشویق به بچه دار شدن می کردند و می گفتند روزی اش را خدا می دهد چقدر در اشتباه بودند و چقدر مردم را به اشتباه می انداختند.در جامعه ای که راه رانت خواری و حق خوری فراخ باشد چطور می شود امیدوار بودی روزی مقرر خداوند به دست مردم برسد.

  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

تلفات ایران در جاده ها در سال 87 در حدود 23500 نفر بوده که به ازای هر صد هزار نفر جمعیت ایران در حدود 33 نفر می شود.نکته جالب اینکه تلفات در اثر استفاده از سلاح گرم در آمریکا (که اسلحه آزاد است ) به ازای هر صد هزار نفر حدود 11 نفر است!

یعنی ماشین، زیر پای یک ایرانی،  سه برابر خطرناکتر و مرگبار تر است از سلاح گرم در در دست یک آمریکایی.

ازدید دیگر، این آمار نشان دهنده درجه ی مرگبار بودن حماقت است،صفتی که ما آنرا بیشتر مسخره می دانیم تا مرگبار.اگر به این آمار، تلفات بر اثر کارهای احمقانه دیگر(سیگار ، اعتیاد ، بی احتیاطی در محل کار و ..) را نیز بیفزاییم، اهمیت حماقت به عنوان بزرگترین قاتل بشر، مشخص تر  می شود.

(منبع آمار تلفات امریکا http://www.statemaster.com/graph/cri_mur_wit_fir-death-rate-per-100-000 )

  • nasser mmn