مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۰ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ما مردم نادانی هستیم

ما اهالی خاور میانه با نادانی برای خود مشکلات اجتماعی ایجاد می کنیم. مدتی می گذرد تا مشکل را حس کنیم. بعد کمی غر غر می کنیم ولی قادر به تشخیص دقیق دلیل مشکل نیستیم پس کم کم به مشکل عادت می کنیم . پس از مدتی یقین می کنیم آن مشکل جزیی از سرنوشت محتوم ماست وپس از آن به این نتیجه می رسیم که در واقع مشکلی وجود ندارد و نظام دنیا چنین است. در این مرحله چشممان را به روی مشکل می بندیم و به خواب می رویم اما پس از مدتی این مشکل مشکلات دیگری تولید می کند و مانند سرطان پیشرفته نظام اجتماعی را از کار می اندازد. در این مرحله برخی که خوایشان سبک تر است کمی چشمانشان را باز می کنند و می بینند که همین مشکل سالها قبل در کشورهای پیشرفته حل شده است اما دیگر خیلی دیر شده. مردم حتی حاضر نیستند بپذیرند که دچار مشکلند. افرادی که کمی هوشیارتر شده اند سعی می کنند به مردم بفهمانند که دچار مشکلند اما اینکار زمان زیادی می برد. در برخی از موارد مردم پس از سالها متوجه مشکل می شوند اما معمولا خیلی دیر و در این مرحله هم تلاش برای قانع کردن مردم برای استفاده از راه حلهای آزمایش شده در دیگر کشورها معمولا ره به جایی نمی برد..
مثل این رفتار ما ایرانی ها مثل کسی است که دچار یک بیماری مزمن مثل دیابت است که البته بیماری وخیم و کشنده ای نیست. اما بیمار ابتدا در اثر عوارض بیماری نارحت می شود ولی از مداوا سر باز می زند.در مرحله بعد به بیماری اش خو می گیرد و می پذیرد که این سرنوشت وی است چرا که تا خدا نخواهد کسی بیمار نمی شود. بعد از مدتی بیماری پیشرفت می کند و بیمار بی توجه به درمان حتی رژیم غذایی اش را اصلاح نمی کند تا اینکه برخی اندامهای حیاتی وی از کار می افتد در این مرحله دیگر زندگی وی مختل می شود و بیمار به درمان با داروهای گیاهی و نسخه های بومی روی آورد اما دیگر حتی برای درمان درست هم دیر شده است.
نمونه های این نوع برخورد با مشکل در اطراف ما ایرانی ها بسیار زیاد است و البته هر یک در مرحله از مراحل گفته شده.
مشکلاتی که این قدر قدیمی هستند که به عنوان جزیی از تاریخ ما تلقی می شوند و دیگر کسی حرفی از آنها به میان نمی آورد : تناقضات در روابط خانوادگی ما ایرانی ها با دنیای مدرن - مشکل رشوه - طولانی شدن دادرسی ها - مشکل بی انگیزگی مردم در انجام کار
مشکلاتی که سالها بعد متوجه اش می شویم : مشکل بی سوادی عمومی به معنای نوین آن و اینکه در دنیای فعلی فردی که آشنایی درستی با ابزارهای مربوط به فناوری اطلاعات و به ویژه اینترنت ندارد عملا بی سواد است.فردی که امروز نمی تواند ایمیلش را چک کند با فردی که دیروز نمی توانست نامه بخواند فرق چندانی ندارد و هردو در انزوا قرار می گیرند.مشکل عدم وجود زیرساختهای تجارت الکترونیک در ایران (پهنای باند ارزان - امضای الکترونیک - بانکداری پر سرعت الکترونیکی و تغییر در پروسه های اداری) . مشکل عدم توانایی ایرانی ها در ارتباط با مردم دیگر کشورها و بی خبری آنها از اوضاع اجتماعی کشورهای دیگر و حتی همسایه ها . مشکل عدم اطلاع روشنفکران و دانشمندان ما از آنچه در کشورهای همسایه ما می گذرد. مشکل آلودگی محیط زیست (برای اینکه اطمینان پیدا کنید که ما هنوز درک درستی از آلودگی محیط زیست نداریم به اخباری توجه کنید که هر خودروی برقی را خودروی پاک می دانند غافل از اینکه برقی که باطری ماشین را شارژ کرده از انرژی فسیلی حاصل شده و آلودگی پیش از روشن شدن خودرو تولید و در هوا پخش شده است )و بسیاری مشکلاتی که من هم هنوز نمی دانم.
مشکلاتی که در مرحله غر غر هستند : مشکل کمبود جای پارک خودرو - مشکل بی اخلاقی در بین فوتبالیستها و هنرمندان و ...
مشکلاتی که در مرحله پذیرش به عنوان وضعیت طبیعی هستند : مشکل بی اخلاقی عمومی نوجوانها و عدم توانایی تربیت نسل بعدی توسط والدین - مشکل نبود فرهنگ رانندگی - مشکل عدم توجه مردم به مطالعه و رواج فرهنگ سطحی نگری
مشکلاتی که در مرحله وخیمی هستند و می رود که جامعه را از هم بپاشند : مشکل دروغگویی عمومی مردم که منجر به بی اعتمادی وسختی داد و ستد های مالی شده - مشکل بی کاری - مشکل مسکن - مشکل توزیع گسترده مدارک بی مصرف و رواج خرید و فروش پایان نامه - مشکل اعتیاد - مشکل افزایش سن ازدواج
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

دلار و ریال

[caption id="" align="aligncenter" width="220" caption="مورگان شوستر مشاور مالی امریکایی دولت ایران که صادقانه در راه بهبود وضعیت مالی ایران کوشید"]مورگان شوستر مشاور مالی امریکایی دولت ایران که صادقانه در راه بهبود وضعیت مالی ایران کوشید[/caption]
در کتاب خاطرات مورگان شوستر خواندم که در زمان ورود وی به ایران یک تومان تقریبا معادل یک دلار آمریکا بوده.زمان ورود مورگان شوستر به ایران سال ۱۳۹۰ شمسی یا ۱۹۱۱ میلادی است یعنی ۱۰۰ سال پیش. با یک محاسبه ساده مشخص می شود که در طول این صد سال به طور متوسط هر سال ۶ درصد از ارزش ریال نسبت به دلار کاسته شده است که معادل است با هزار برابر کاهش در طول صد سال.
مورگان شوستر صادقانه در راه بهبود وضعیت مالی دولت مشروطه نو پای ایران کوشید اما به دلیل ناجوانمردی ها روسیه و انگلستان مجبور به ترک ایران شد.شاید اگر مورگان شوستر در ایران می ماند و می توانست کارش را به انجام رساند فاصله دلار و ریال اکنون این قدر زیاد نبود.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

تشکر

مدتی پیش یک اعلامییه فوت به دستم رسید که بخش اعظم اعلامیه را تشکر از ارگانها و سازمانهای مختلف پر کرده بود. اگر کسی نمی دانست فرد متوفی کیست گمان می کرد دست کم استاندار یا نماینده یک شهر مهم است در حالی که بنده خدا یک روستایی عادی بوده و بازماندگانش برای مهم جلوه دادن خودشان چنین لیست بلند بالایی برای تشکر تهیه کرده اند. چنین وانمود کرده اند که چند وزارتخانه و ارگان مهم مثل وزارت آموزش و پرورش و وزارت نفت و راه آهن به طور رسمی در عزاداری آنها شرکت کرده اند
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

سوره مریم

سوره مریم در قرآن با داستان زکریا آغاز می شود.
زکریا از نداشتن فرزند گله می کند. خداوند به وی مژده فرزند می دهد اما همسر زکریا نازاست.نشانه خداوند بر این معجزه این است که زکریا تا سه روز توان سخن گفتن را از دست می دهد.
مریم نازا نیست اما شوهری ندارد. جبرییل به وی مژده فرزند می دهد.نشانه اینکه این فرزند از طرف خداست برای مردم این است که نوزادی که نمی تواند سخن بگوید به سخن می آید.
یحیی و عیسی هردو در کودکی به نبوت می رسند.
فرزند زکریا یحیی است که در روایات به گریان بودن از خوف خدا معروف است و فرزند مریم عیسی است که در روایات به شاد بودن از رحمت خدا معروف است . هردو اما موید یکدیگرند.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
من هیچوقت دوست نداشتم عیدها که تهران خلوت و تمیزه برم مسافرت اما امسال تصمیم گرفتم برم.دنبال یه جای خلوت می گشتم.نتیجه این شد که دور شهرهای مشهد و شیراز و اصفهان و یزد و کاشان را باید قلم گرفت.توی اینترنت و گوگل ارت دنبال جاهایی گشتم که جزو مقاصد احتمالی مسافران نوروزی نباشه و حتی نزدیکشون هم نباشه. به کمک گوگل ارت و نقشه راهها به این نتیجه رسیدم احتمالا خوانسار باید جای مناسبی باشه .جایی که به تولید عسل معروفه باید جای خوش آب و هوایی باشه که البته حدسم هم درست بود.
برای رفتن به خوانسار از تهران باید تا سلفچگان برید و بعد از سلفچگان دو راه وجود داره که تقریبا طول یکسانی دارند.اولی از محلات و دلیجان رد می شه و دومی از جاده ای که به اصفهان می ره منشعب می شه..
مسیر اول را برای رفت و مسیر دوم را برای برگشت انتخاب کردیم. فکر کردم اگر جاده شلوغ بود در یکی از شهرهای سر راه ساکن بشیم. از خمین و محلات و دلیجان گذشتیم.
بعد از حدود ۵ ساعت به گلپایگان رسیدیم.جاده به سمت گلپایگان در دل یک دشت بود که در افق سمت چپ یک رشته کوه برف گیر دیده می شد. هوا ابری بود و از دور می شد رعد برق را در ابرها ی وسط دشت دید. منظره ی با شکوهی بود.


[caption id="attachment_699" align="aligncenter" width="604" caption="در راه گلپایگان"]در راه گلپایگان[/caption]
کباب گلپایگان محصول معروفیه در همه جای ایران هم کبابی های گلپایگانی نما زیادند بنا بر این تصمیم گرفتیم اصلش را امتحان کنیم. البته تعریفی نداشت.کبابهای رستورانهای خوب تهران بسیار بهتر از کباب اصل گلپایگانند . اولین کبابی که رفتیم در حدود ۱۵ نفر توی صف بودند ما هم گشتیم تا یه کبابی نسبتا خلوت تر پیدا کردیم.
وضعیت نظافت کبابی ها هم در حد پایین شهر تهران بود. گلپایگان به جز کباب ماست های معروفی هم داره که البته بر عکس کبابش واقعا ماستهای خوش مزه ای هستند.
شهر گلپایگان شبیه اکثر شهرهای استان مرکزی و شرق لرستانه و جذابیت خاصی نداره.شهری تشکیل شده از تعدادی خانه بی هویت و شبیه به هم ، مغازه های ساندویچی و پیتزایی
[caption id="attachment_700" align="aligncenter" width="604" caption="گلپایگان"]گلپایگان[/caption]


از گلپایگان به سمت خوانسار راه افتادیم.هوا کم کم سرد تر شد و گهگاهی هم باران می اومد. با رسیدن به خوانسار فهمیدم که به جایی خوبی رسیدم. خوانسار در شمال یک رشته کوه بنا شده . خوانسار شهری کم ارز و درازه که یک خیابان اصلی و طولانی داره. در دو سمت این خیابون درختان بلندی زندگی می کنند که تهرانی ها رو یاد انتهای خیابون ولی عصر و میدان تجریش می اندازه.


 
[caption id="attachment_702" align="aligncenter" width="604" caption="میدان ۲۲ بهمن خوانسار"]میدان ۲۲ بهمن خوانسار[/caption]


هوا نسبتا سرد و کوهستانی بود که منظره میدانهای شهر بسیار شبیه میدان دربند به نظر می رسید. درختان بلند کنار خیابان ساختمانهای ساده و مهندس ساز را پنهان می کرد و باعث می شد منظره شهر خیلی زیبا به نظر برسه .منظورم از مهندس ساز مفهومیه در مقابل معمار ساز یعنی ساختمانی که طراحش معمار نبوده بلکه مهندس عمران بوده.احتمالا می دونید که مهندسین عمران الزاما دید هنری ندارند و فقط مهارت ساخت ساختمانهای محکم و پایدار را می آموزند اما معماری با هنر و احساس انسان هم سر و کار دارد. ساختمانهای تهران و اکثر شهرهای ایران از نوع مهندسی سازند برای همین هم همه به شکل جعبه های پنجره دار به نظر می رسند.
عرض شهر خیلی کمه فکر کنم تقریبا یکی دو کیلو متره به همین دلیل هم در همه جای شهر رشته کوه جنوبی شهر به خوبی و نزدیکی دیده میشه. رشته کوهی که هنوز در فروردین ماه برف داشت. منظره کوه در شب پر ابهت و هولناک بود.پیش خودم تصور می کردم اگر من در بچگی همچین جایی زندگی می کردم حتما خیال می کردم این کوه مثل یه دیوار آدمهای شهر را از آسیب دیوهایی که پشت کوه زندگی می کنند حفظ می کنه.
[caption id="attachment_703" align="aligncenter" width="604" caption="نمای کوهستان خوانسار"]نمای کوهستان خوانسار[/caption]
در مهمانسرای جهانگردی خوانسار ساکن شدیم. چندان جای جالبی نبود اما انتخاب دیگری هم نداشتیم. شب موقع خواب صدای عجیبی به گوشم می خورد. البته صدا شدید نبود و به نظر می رسید از جای دوری میاد. صدا صدای یه عده مرد بود که انگار داشتند یه بازی گروهی انجام می دادند و هر از چند گاهی صدای فریاد گروه برنده بلند می شد. صیح که دور و بر مهمانسرا گشتی زدم دیدم به فاصله کمی از مهمانسرا بازداشتگاه خوانسار قرار داره و اون صدا ها هم صدای بازداشتی هایی بوده که احتمالا داشتند گل یا پوچ بازی می کردند.
 
[caption id="attachment_705" align="aligncenter" width="604" caption="بازداشتگاه خوانسار جنب مهمانسرای جهانگردی"]بازداشتگاه خوانسار جنب مهمانسرای جهانگردی[/caption]
تصویر داخل مهمانسرا
 
[caption id="attachment_706" align="aligncenter" width="604" caption="داخل مهمانسرای جهانگردی"]داخل مهمانسرای جهانگردی[/caption]
اواخر شب یه گشتی در شهر زدیم. بر خلاف روال معمول شهرستانها که سر شب شهر تعطیل می شه برخی از مغازه ها هنوز هم باز بودند. از هر هفت هشت مغازه یکی عسل فروشی بود. محصول معروف شهر هم عسله.


 
[caption id="attachment_707" align="aligncenter" width="604" caption="عسل فروشی در خوانسار"]عسل فروشی در خوانسار[/caption]
.من از این مغازه  عکاسی که اسمش عکاسی روشن بود باطری خریدم.


 
[caption id="attachment_708" align="aligncenter" width="604" caption="صاحب عکاسی روشن"]صاحب عکاسی روشن[/caption]


فروشنده توی مغازه عکسهای بزرگ و قشنگی از اطراف خوانسار داشت که یکیش دشتی پر از لاله بود که می گفت در اردیبشت پر از گل می شه. یکی دو تا عکس هم از اطراف خوانسار بود. فروشنده توصیه کرد که حتما اردیبهشت بیایم خوانسار و کلی هم تعارف کرد بریم خونه شون که البته چون جاداشتیم مزاحمش نشدیم.


 
[caption id="attachment_709" align="aligncenter" width="604" caption="حسینیه خوانسار"]حسینیه خوانسار[/caption]
روز بعد به سمت گلپایگان حرکت کردیم . نزدیک گلپایگان یک ارک قدیمی هست به اسم گوگد. دیدن این ارک را برای موقع برگشتن گذاشته بودیم. قبل از سفر توی اینترنت از این ارگ چند عکس دیده بودم. عکسها بی کیفیت و کوچک بودند . چیز زیادی رو نشون نمی دادند اما ارگ از نزدیک جای بسیار زیباییه. ساختمان ارگ تعمیر و بازسازی شده به طوری که تعدای از اتاقهای ارگ به عنوان اقامتگاه استفاده می شه فضای داخلی ارگ هم بسیار زیباست . تعدادی از اشیا تاریخی هم به نمایش گذاشته شده بودند.
از یکی از برجهای ارگ می شد بالا رفت و از اون بالا منظره ای رو  دید که واقعا بی نظیره. دشت بسیار وسیعی از بالای برج دیده می شد. نگهبانهایی که بالای این برج نگهبانی می دادند حتما می تونستند حرکت دشمن به سمت قلعه را از کیلومترها دورتر ببینند.
[caption id="attachment_710" align="aligncenter" width="604" caption="ارگ گوگد"]ارگ گوگد[/caption]
توضیحات تکمیلی :
ظاهرا مدتی است هتلی با نام هتل زاگرس در خوانسار افتتاح شده و به نظر می رسه نسبت به مهمانسرای جهانگردی جای بهتری باشه
خوانساری ها در بازار تهران در بخش لوازم التحریر فعال هستند
سفر به خوانسار بر عکس بسیاری از سفرهای دیگری که به شهرهای ایران داشته ام برای من آرامش بخش و به یاد ماندنی بود.اگر فرصت داشتید حتما یه سری به خوانسار بزنید.
بد ترین سفری که من تجربه کردم سفر به کاشان بود. شهری به هم ریخته و شلوغ و بی نظم که رفت آمد موتوری هاش حتی در طول شب هم در خیابان قطع نمی شد و تا دلتون بخواد پر بود از هیات و تکیه و حسینیه . البته من ادم بی دینی نیستم اما این کاشونی ها واقعا باعث بی آبرویی این جور جاها هستند. توصیه من اینه که اگر به سرتون زد به کاشان سفر کنید اول یه آبی به صورتتون بزنید بعد یه چایی بخورید اگر باز هم دیدید دوست دارید به کاشان سفر کنید یه قرص آرام بخش بخوریدو یکی دو ساعت صبر کنید اگر باز هم افاقه نکرد عیب نداره برید کاشان اما   در خود شهر اقامت نداشته باشید و فقط به دیدن خانه های تاریخی شهر و باغ فین بروید و به سرعت این شهر زشت را ترک کنید.
 
--------------------
آشنایی با بر و بچه های خوانساری در اینترنت
وبلاگ خطم خالی
وبلاگ گروهی خوانساری ها
یک خوانساری داستان نویس
  • nasser mmn