مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰
من هیچوقت دوست نداشتم عیدها که تهران خلوت و تمیزه برم مسافرت اما امسال تصمیم گرفتم برم.دنبال یه جای خلوت می گشتم.نتیجه این شد که دور شهرهای مشهد و شیراز و اصفهان و یزد و کاشان را باید قلم گرفت.توی اینترنت و گوگل ارت دنبال جاهایی گشتم که جزو مقاصد احتمالی مسافران نوروزی نباشه و حتی نزدیکشون هم نباشه. به کمک گوگل ارت و نقشه راهها به این نتیجه رسیدم احتمالا خوانسار باید جای مناسبی باشه .جایی که به تولید عسل معروفه باید جای خوش آب و هوایی باشه که البته حدسم هم درست بود.
برای رفتن به خوانسار از تهران باید تا سلفچگان برید و بعد از سلفچگان دو راه وجود داره که تقریبا طول یکسانی دارند.اولی از محلات و دلیجان رد می شه و دومی از جاده ای که به اصفهان می ره منشعب می شه..
مسیر اول را برای رفت و مسیر دوم را برای برگشت انتخاب کردیم. فکر کردم اگر جاده شلوغ بود در یکی از شهرهای سر راه ساکن بشیم. از خمین و محلات و دلیجان گذشتیم.
بعد از حدود ۵ ساعت به گلپایگان رسیدیم.جاده به سمت گلپایگان در دل یک دشت بود که در افق سمت چپ یک رشته کوه برف گیر دیده می شد. هوا ابری بود و از دور می شد رعد برق را در ابرها ی وسط دشت دید. منظره ی با شکوهی بود.


[caption id="attachment_699" align="aligncenter" width="604" caption="در راه گلپایگان"]در راه گلپایگان[/caption]
کباب گلپایگان محصول معروفیه در همه جای ایران هم کبابی های گلپایگانی نما زیادند بنا بر این تصمیم گرفتیم اصلش را امتحان کنیم. البته تعریفی نداشت.کبابهای رستورانهای خوب تهران بسیار بهتر از کباب اصل گلپایگانند . اولین کبابی که رفتیم در حدود ۱۵ نفر توی صف بودند ما هم گشتیم تا یه کبابی نسبتا خلوت تر پیدا کردیم.
وضعیت نظافت کبابی ها هم در حد پایین شهر تهران بود. گلپایگان به جز کباب ماست های معروفی هم داره که البته بر عکس کبابش واقعا ماستهای خوش مزه ای هستند.
شهر گلپایگان شبیه اکثر شهرهای استان مرکزی و شرق لرستانه و جذابیت خاصی نداره.شهری تشکیل شده از تعدادی خانه بی هویت و شبیه به هم ، مغازه های ساندویچی و پیتزایی
[caption id="attachment_700" align="aligncenter" width="604" caption="گلپایگان"]گلپایگان[/caption]


از گلپایگان به سمت خوانسار راه افتادیم.هوا کم کم سرد تر شد و گهگاهی هم باران می اومد. با رسیدن به خوانسار فهمیدم که به جایی خوبی رسیدم. خوانسار در شمال یک رشته کوه بنا شده . خوانسار شهری کم ارز و درازه که یک خیابان اصلی و طولانی داره. در دو سمت این خیابون درختان بلندی زندگی می کنند که تهرانی ها رو یاد انتهای خیابون ولی عصر و میدان تجریش می اندازه.


 
[caption id="attachment_702" align="aligncenter" width="604" caption="میدان ۲۲ بهمن خوانسار"]میدان ۲۲ بهمن خوانسار[/caption]


هوا نسبتا سرد و کوهستانی بود که منظره میدانهای شهر بسیار شبیه میدان دربند به نظر می رسید. درختان بلند کنار خیابان ساختمانهای ساده و مهندس ساز را پنهان می کرد و باعث می شد منظره شهر خیلی زیبا به نظر برسه .منظورم از مهندس ساز مفهومیه در مقابل معمار ساز یعنی ساختمانی که طراحش معمار نبوده بلکه مهندس عمران بوده.احتمالا می دونید که مهندسین عمران الزاما دید هنری ندارند و فقط مهارت ساخت ساختمانهای محکم و پایدار را می آموزند اما معماری با هنر و احساس انسان هم سر و کار دارد. ساختمانهای تهران و اکثر شهرهای ایران از نوع مهندسی سازند برای همین هم همه به شکل جعبه های پنجره دار به نظر می رسند.
عرض شهر خیلی کمه فکر کنم تقریبا یکی دو کیلو متره به همین دلیل هم در همه جای شهر رشته کوه جنوبی شهر به خوبی و نزدیکی دیده میشه. رشته کوهی که هنوز در فروردین ماه برف داشت. منظره کوه در شب پر ابهت و هولناک بود.پیش خودم تصور می کردم اگر من در بچگی همچین جایی زندگی می کردم حتما خیال می کردم این کوه مثل یه دیوار آدمهای شهر را از آسیب دیوهایی که پشت کوه زندگی می کنند حفظ می کنه.
[caption id="attachment_703" align="aligncenter" width="604" caption="نمای کوهستان خوانسار"]نمای کوهستان خوانسار[/caption]
در مهمانسرای جهانگردی خوانسار ساکن شدیم. چندان جای جالبی نبود اما انتخاب دیگری هم نداشتیم. شب موقع خواب صدای عجیبی به گوشم می خورد. البته صدا شدید نبود و به نظر می رسید از جای دوری میاد. صدا صدای یه عده مرد بود که انگار داشتند یه بازی گروهی انجام می دادند و هر از چند گاهی صدای فریاد گروه برنده بلند می شد. صیح که دور و بر مهمانسرا گشتی زدم دیدم به فاصله کمی از مهمانسرا بازداشتگاه خوانسار قرار داره و اون صدا ها هم صدای بازداشتی هایی بوده که احتمالا داشتند گل یا پوچ بازی می کردند.
 
[caption id="attachment_705" align="aligncenter" width="604" caption="بازداشتگاه خوانسار جنب مهمانسرای جهانگردی"]بازداشتگاه خوانسار جنب مهمانسرای جهانگردی[/caption]
تصویر داخل مهمانسرا
 
[caption id="attachment_706" align="aligncenter" width="604" caption="داخل مهمانسرای جهانگردی"]داخل مهمانسرای جهانگردی[/caption]
اواخر شب یه گشتی در شهر زدیم. بر خلاف روال معمول شهرستانها که سر شب شهر تعطیل می شه برخی از مغازه ها هنوز هم باز بودند. از هر هفت هشت مغازه یکی عسل فروشی بود. محصول معروف شهر هم عسله.


 
[caption id="attachment_707" align="aligncenter" width="604" caption="عسل فروشی در خوانسار"]عسل فروشی در خوانسار[/caption]
.من از این مغازه  عکاسی که اسمش عکاسی روشن بود باطری خریدم.


 
[caption id="attachment_708" align="aligncenter" width="604" caption="صاحب عکاسی روشن"]صاحب عکاسی روشن[/caption]


فروشنده توی مغازه عکسهای بزرگ و قشنگی از اطراف خوانسار داشت که یکیش دشتی پر از لاله بود که می گفت در اردیبشت پر از گل می شه. یکی دو تا عکس هم از اطراف خوانسار بود. فروشنده توصیه کرد که حتما اردیبهشت بیایم خوانسار و کلی هم تعارف کرد بریم خونه شون که البته چون جاداشتیم مزاحمش نشدیم.


 
[caption id="attachment_709" align="aligncenter" width="604" caption="حسینیه خوانسار"]حسینیه خوانسار[/caption]
روز بعد به سمت گلپایگان حرکت کردیم . نزدیک گلپایگان یک ارک قدیمی هست به اسم گوگد. دیدن این ارک را برای موقع برگشتن گذاشته بودیم. قبل از سفر توی اینترنت از این ارگ چند عکس دیده بودم. عکسها بی کیفیت و کوچک بودند . چیز زیادی رو نشون نمی دادند اما ارگ از نزدیک جای بسیار زیباییه. ساختمان ارگ تعمیر و بازسازی شده به طوری که تعدای از اتاقهای ارگ به عنوان اقامتگاه استفاده می شه فضای داخلی ارگ هم بسیار زیباست . تعدادی از اشیا تاریخی هم به نمایش گذاشته شده بودند.
از یکی از برجهای ارگ می شد بالا رفت و از اون بالا منظره ای رو  دید که واقعا بی نظیره. دشت بسیار وسیعی از بالای برج دیده می شد. نگهبانهایی که بالای این برج نگهبانی می دادند حتما می تونستند حرکت دشمن به سمت قلعه را از کیلومترها دورتر ببینند.
[caption id="attachment_710" align="aligncenter" width="604" caption="ارگ گوگد"]ارگ گوگد[/caption]
توضیحات تکمیلی :
ظاهرا مدتی است هتلی با نام هتل زاگرس در خوانسار افتتاح شده و به نظر می رسه نسبت به مهمانسرای جهانگردی جای بهتری باشه
خوانساری ها در بازار تهران در بخش لوازم التحریر فعال هستند
سفر به خوانسار بر عکس بسیاری از سفرهای دیگری که به شهرهای ایران داشته ام برای من آرامش بخش و به یاد ماندنی بود.اگر فرصت داشتید حتما یه سری به خوانسار بزنید.
بد ترین سفری که من تجربه کردم سفر به کاشان بود. شهری به هم ریخته و شلوغ و بی نظم که رفت آمد موتوری هاش حتی در طول شب هم در خیابان قطع نمی شد و تا دلتون بخواد پر بود از هیات و تکیه و حسینیه . البته من ادم بی دینی نیستم اما این کاشونی ها واقعا باعث بی آبرویی این جور جاها هستند. توصیه من اینه که اگر به سرتون زد به کاشان سفر کنید اول یه آبی به صورتتون بزنید بعد یه چایی بخورید اگر باز هم دیدید دوست دارید به کاشان سفر کنید یه قرص آرام بخش بخوریدو یکی دو ساعت صبر کنید اگر باز هم افاقه نکرد عیب نداره برید کاشان اما   در خود شهر اقامت نداشته باشید و فقط به دیدن خانه های تاریخی شهر و باغ فین بروید و به سرعت این شهر زشت را ترک کنید.
 
--------------------
آشنایی با بر و بچه های خوانساری در اینترنت
وبلاگ خطم خالی
وبلاگ گروهی خوانساری ها
یک خوانساری داستان نویس

نظرات (۳)

سلام دوست عزیز
از آشنایی با شما خوشحالم.
با اجازه مطلب این پست را در وبلاگ خطم خالی منتشر کردم.
امیدوارم بابی باشه برای دوستی.
موفق باشید.
سلام بر دوست خوانساری. سلام من را به خوانساری ها برسان . خوانسار واقعا جای باصفاییه.
سلام بر ناصر میرزای عزیز
ممنونم که به ما سر میزنی و ما رو مورد لطفت قرار میدی.
امیدوارم باز هم فرصتی پیش بیاد و اینبار در فصل بهار و بویژه اردیبهشت ماه میهمان خوانسار باشی.
موفق و موید باشید.