مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۰ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آزمودن خداوند

در انجیل آمده است که شیطان عیسی مسیح را به بالای صخره بلندی برد و به وی گفت اگر اطمینان داری خداوند از تو محافظت می کند از بلندی خودت را پرت کن تا خداوند نجاتت دهد.عیسی اما پاسخ داد که بنده پروردگارش را آزمایش نمی کند. حیله ای که شیطان در مورد عیسی مسیح به کار برد و شکست خورد در مورد غالب مردم بسیار کارامد است.در این روزها می شنویم که کسانی وعده نزدیکی ظهور موعود را به مردم می دهند و حتی گاهی زمانش را هم به تقریب مشخص می کنند.نتیجه این رفتارها این است که مردم دینداری که این وعده ها را باور می کنند به گونه ی ناخود آگاه یک پیش بینی دینی را آزمایش خواهند کرد و در واقع دین و اعتقاداتشان را خواهند آزمود. با گذشتن زمان وعده داده شده امید و اعتقاد این افراد در معرض نابودی قرار می گیرد. جنبه دیگری این پیش گویی ها مصرف نمودن سرمایه هایی است که باید دین و مذهب را تا پایان تاریخ زنده نگهدارد.هزینه نمودن سرمایه های جاودانی برای انگیزش شور و شوقی موقت در برخی افراد بی اطلاع.
در قرآن آمده است که شیطان نیز به پیروانش الهام می کند.به کار گیری این حیله قدیمی پس از دو هزار سال قطعا ناشی از الهام ابلیس به برخی پیروانش است.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
هم اکنون در شبکه یک برنامه ای است با مجری گری آقای شهیدی و حضور یک زن و شوهر جوان و یک روحانی به نام آقای مرادی. شوهر و همسرش در مزایای چادر بسیار پر حرفی کردند تا جایی که شوهر مدعی شد اصلا معیار انتخاب همسرش چادری بودنش بوده اما نکته مسخره که نشان دهنده ی عدم اطلاع این انسانهای جاهل در مورد حجاب است این است که در همین برنامه تکه فیلمی از زندگی این زوج نشان داده شد و همین خانم مثلا چادری در خانه با مانتو نشان داده شد. اگر کوچکترین اطلاعی از حکم حجاب داشتند یا واقعا چادری بودند این را می فهمیدند که چادری در مقابل تمام نا محرمان چادر به سر می کند نه فقط در خیابان .این چه زن چادری است که حاضر است بدون چادر سی چهل میلیون نفر در تلوزیون او را ببینید اما برای سی چهل نفر در خیابان چادر به سر می کند.
از این نمونه ها در تلوزیون دروغ پرداز بسیار زیاد است و مشت نمونه خروار
کاش این تلوزیونی هایی که اکثرا خودشان هیچ اعتقادی به دین ندارند دست از سر دین برمی داشتند و تبلیغ دین را به اهلش می سپردند.
آقایان مدعی جاهل! در این هزارو چهار صد سال بدون وجود شما و این دروغها و جهالتهای شما دین سر جای خودش باقی مانده است پس اطمینان داشته باشید که اگر شما دهانتان را ببندید دین نابود نخواهد شد . لطفا به دلقک بازی خودتان بپردازید و دست از سر دین بردارید. دین زبان خود و مبلغین خودش را دارد و نیازی به این همه دروغ و جهالت ندارد
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
کتاب اسرار التوحید در شرح احوال شیخ ابوسعید ابولخیر است. در بین حکایاتی که پر است از نعره زدنها و بیهوش شدنهای مریدان و کرامات شیخ حکایتی دیدم که با مزه بود.
مردی به نام ابوبکر مودب حکایت می کند که روزی در میهنه بارانی عظیم آمد و سیل روان شد.عصر آن روز شیخ مریدان را به لب رودخانه برد که از باران پر آب شده بود. به مریدان گفت آب بازی کنید. مریدان هم در آب پریدند و آب بازی می کردند. بوبکر مودب هم با لباسهای پولو خوری اش در کنار شیخ ایستاده بود و تماشا می کرد که ناگهان حسن مودب از پشت وی را بلند کرده و در آب می اندازد.جناب بوبکر هم شنا بلد نبوده و نزدیک بوده بمیرد که نجاتش می دهند و بیهوش از آب بیرون می آورندش. شیخ وی را در در جایی می خواباند و به وی نماز میت می خواند و بعد هم در گوشش می گوید اکنون بعد از مردن برخیز .حالا منظور وی چه بوده خدا می داند! آیا منظورش این بوده که برخی فکر کنند مرده زنده کرده یا اینکه می خواسته کندی به بوبکر داده باشد.
اما شیخ حسن مودب را که این شیرینکاری را کرده بوده فرا می خواند و به او ماموریت می دهد که به بلخ برود و فلان مبلغ را از یک شخص خاصی بیگرد و بیاورد. حسن مودب هم از همه جا بی خبر راهی می شود.که در بین راه اسیر ترکمنهای یاغی می شود. ترکمن ها گمان می برند که حسن خان مودب جاسوس است و حسابی گوش مالی اش می دهند و در سرما در جایی به بندش می کشند.نیمه های شب رییس ترکمن ها می گوید که شیخ به خوابش آمده و آزادش می کند که برود. حسن مودب به بلخ می رود و آن شخص را نمی یابد چرا که وی به غزنین رفته بود. پس دست از پا درازتر بر می گردد پیش شیخ و گزارش ماجرا را می گوید. شیخ می گوید که از اول می دانستم که فلانی در بلخ نیست. حسن مودب تعجب می کند و می پرسد پس چرا من بیچاره را به بلخ فرستادی . شیخ پاسخ می دهد که برای تنبیه تو که بوبکر بیچاره را با آن لباسهای تر و تمیز توی آب انداختی چوب و کتک ترکمانان لازم بود. برای همین فرستادمت تا چشمت کور که دیگه از این شوخی های کارگری نکنی
مقبره شیخ ابوسعید ابوالخیر در روستای میهنه که امروز آنرا مهنه می گوبند اینجاست
نکته جالب در مورد اوضاع و احوال تبلیغ دین در دوره شیخ ابوسعید  ابن است که منبرها در انحصار مساله گویان و روضه خوانها نبوده و محدثین و عرفا و مفسرین و علمای اخلاق هم به منبر می رفتند و مردم هم اینقدر شعور داشتند که با اشتیاق پای منبر اینها می نشستند و نقص بی سوادی شان را تا حدی جبران می نمودند.
  • nasser mmn