مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

سالهاست که مشکل بی سوادی (به مفهوم خواندن و نوشتن) در کشور ما تقریبا حل شده است. امروز با  افراد بیکار تحصیل کرده مواجهیم .گویی دارویی خوردیم که درد ما را از میان ببرد اما درد دیگری بر دردهای ما افزود. مساله چیست؟ مشکل کجاست؟

آیا این افراد بیکار دانش را به خاطر عشق به خود دانش فراگرفته اند؟ اگر چنین است پس چرا از بیکاری ملولند و اکثرشان از تحصیل پشیمان؟ مگر به معشوقشان نرسیده اند؟

 اینان دانش را به خاطر چیز دیگری آموخته اند. چیزی که آن را بیشتر از دانش دوست داشته اند و مقصود اصلی شان آن بوده و البته به همان هم رسیده اند یعنی مدرک!

در این هیچ اشکالی نیست که کسی دانشی را برای کسب درآمد بیاموزد.  بسیاری از دانشهای بشری برای همین ساخته و اموخته شده اند که مشکلی از این دنیا را حل کنند و در ازای حل مشکلی از این دنیا  شخص زندگی اش هم تامین شود.

کسی که مثلا دانش تولید توربین آبی را تنها به نیت دانستن بیاموزد دچار خطا شده است هر چند به مقصود اصلی اش یعنی دانستن محض می رسد. این دانش ذاتا برای رفع مشکل انرژی ایجاد شده و  تنها پس از رسیدن به این مقصود است که دانستن این دانش ارزش میابد. یا دانش اقتصاد یا جامعه شناسی و امثال اینها. دانشهای تجربی همه معطوف به هدفی هستند در همین دنیا . اگر چیزی جز این نصیب کسی کنند همه فرع این  است. اگر با دانش جامعه شناسی یا اقتصاد نشود مشکلات جامعه ای را حل کرد این دانشها بی فایده و عبث و لغوند.

وقتی دانشجویان ایران در مسابقات بتون نام آور می شوند و در همان زمان زلزله ای متوسط ساختمانهای بتونی ما را ویران می کند چه جای افتخار!

ارزش این دانشهای تجربی به میوه نهایی آنهاست. گندم کاشتن و کاه درو کردن چه ارزش دارد؟

دانشی تجربی که شما را به نتیجه ای در همین دنیا نرساند عبث و بیهوده است. به یاد آورید داستان ریگ در جوال کردن در مثنوی را.

کسی که فلسفه بیاموزد و بدون اینکه خودش پرسشی فلسفی داشته باشد کاری بیهوده کرده.ارزش وجودی چنین کسی از نظر فلسفی مانند کاغذی خالی است که دیگران بر رویش چیزهایی نوشته اند.

کسی که دانش دینی بیاموزد بدون اینکه به ایمان و آرامش  و تزکیه نفس برسد کاری عبث بلکه مضر به حال خود انجام داده.


فکر آن باشد که بگشاید رهی ......... راه آن باشد که پیش آید شهی

شاه آن باشد که پیش شه رود......... نه بمخزنها و لشکر شه شود


اکنون ما افرادی داریم که ظاهرا این علوم وفنون تجربی را آموخته اند اما نه گره از کار خود می توانند بگشایند نه از کار دیگران!

اگر از جامعه شناسی چون فرامرز رفیع پور بپرسید پاسخ خواهد داد که اکثر اینان دانش را برای این آموخته اند که در نهایت به پول و احترام دست یابند. همین . اینها تشنه دانستن یا تشنه حل مشکلی از مشکلات دنیا نبوده اند. از این جهت نیز سیستم آموزشی ما برای چنین افرادی سازماندهی شده است. افرادی که در کلاسها حتی اگر (به طور نادر و کمیاب) استاد هم بخواهد چیزی به انها بیاموزد  او را وادار خواهند کرد که به نیاز بیمارگونه شان پاسخ بگوید و دست از این کار بردارد. 

انتظار حل مشکلات کشور از این افراد بیهوده است. اینها اگر می توانستند گره از کار خود باز می کردند. اکثر اینها بیکارند برای اینکه دانششان برای حل مشکلی کاربرد ندارد.  مشکلات ما چیزهایی نیست که اینها فکرش را می کنند برای همین هم یا بیکار می مانند یا می روند به جایی که دانششان برای رفع مشکل همانجا به کار می آید.



  • ۹۳/۰۹/۱۵
  • nasser mmn

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی