چند روز پیش در یک مهمانی خانوادگی بودم. بنده خدایی بهانه ای بدست آورد و شروع کرد به گله و شکایت از اخلاق همسرش در حالی که همسرش همونجا حاضر بود. همسر این بنده خدا هیچکدام از عیبهایی که به او نسبت می داد را نداشت و اتفاقا آدم ارزشمند و بسیار مهربان و کم عیبیست. نکته ای که باعث شد من خیلی تعجب کنم و هم مجبور شوم جلوی خنده ام را بگیرم این بود که این فرد عیبهایی که خودش داشت را به همسرش نسبت می داد ! یاد تعبیر مولوی افتادم که می گه برخی آدمهای خوب مثل آینه هستند. مردم خوبی و بدی خودشان را در آنها می بینند. آدمهای خوب آنها را خوب می بینند و آدمهای بد آنها را بد .
دید احمد را ابوجهل و بگفت
زشت نقشی کز بنیهاشم شکفت
گفت احمد مر ورا که راستی
راست گفتی گرچه کار افزاستی
دید صدیقش بگفت ای آفتاب
نی ز شرقی نی ز غربی خوش بتاب
گفت احمد راست گفتی ای عزیز
ای رهیده تو ز دنیای نه چیز
حاضران گفتند ای صدر الوری
راستگو گفتی دو ضدگو را چرا
گفت من آیینهام مصقول دست
ترک و هندو در من آن بیند که هست
اگر یادم می آمد باید این بیت را در جواب آن فرد عیبجوی می گفتم :
نقش می بینی که در آیینه ای ست ......... نقش توست آن نقش ِ آن آیینه نیست
- ۹۳/۰۵/۲۸