مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰
حتما از بزرگترها مطالب زیادی در مورد روش ازدواج و کم توقعی قدیمی ها شنیده اید. مثلا اینکه قدیمی ها خیلی وقتها تا پیش از عقد همدیگر را نمی دیدند چه برسد که همدیگر را بشناسند یا اینکه بزرگترها خودشان می بریدند و می دوختند و دو نفر را به عقد هم در می آوردند و آن دو نفر هم خوشبخت می شدند.
من مدتهاست که به حرفهای قدیمی ها مشکوکم به همین دلیل هم گهگداری در پی راستی آزمایی این حرفها بر می آیم.
واقعیتی که من پس از پرس و جو از قدیمی ها دریافته ام این است که اکثریت زوجهایی که به این روش به عقد هم در آمده اند واقعا احساس خوشبختی نمی کنند. با هم هستند اما چندان محبتی نسبت به هم ندارند. اغلب این افراد بیشتر به این امید زنده اند که فرزندانشان خوشبخت بشوند. از این مهمتر اینکه اگر از آنها در مورد دستاورد زندگی شان بپرسید به جز خریدن خانه یا ماشین و شوهر دادن یا زن دادن بچه هایشان چیزی برای گفتن ندارند. یک مورد از همین افرادی که خودش و فرزندانش همیشه منتقد اخلاق جوانهای امروزی بودند یکی از اقوام پیر ما بود. این خانم در سنین پیری سواد دار شد و یکی از نوه هایش می گفت یکی از نخستین جملاتی که پس از سواد دار شدن نوشت این بود نام شوهر من محمد است من از او هشت بچه دارم اما او را دوست ندارم !
جمله ای که به روشنی بیانگر تباهی و بی حاصلی روش قدیمی های در انتخاب همسر است. نکته : منظور من از نقد سیستم قدیمی توجیه سیستم جدید نیست. روش امروزی انتخاب همسر هم به بدی همان روش قدیمی هاست. منظور من تنها این است که بازگشت به روش قدیمی ها راه حل مناسبی برای مشکلات امروز ما نیست.
  • ۹۲/۱۱/۱۲
  • nasser mmn