مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰
در سایتی خواندم که نویسنده نوشته بود
قذافی از همان ابتدای کار ، دیکتاتور و آدمکش نبود. او فرزند خانواده ای فقیر و زجر کشیده بود که برای آزادی ملتش بپا خاست و چهره ای انقلابی شد.
سخنی است درست که عامه شرقیان به آن بی توجهند.اینکه انسانها آدمکش و دیکتاتور به دنیا نمی آیند را همه می دانند اما اینکه یک انسان چطور به یک دیکتاتور قاتل تبدیل می شود همواره در میان عوام کشورهای شرقی موضوعی سحر آمیز و خارج از درک دانسته می شده.
مولوی در مورد فرعون به این نکته اشاره می کند که فرعون را تملق و چاپلوسی مردم به تباهی کشاند وگرنه فرعون هم مانند باقی مردم در دیکتاتور متولد نشده بود.
سجده ی خلق از زن و از طفل و مرد
زد دل فرعون را رنجور کرد
گفتن هریک خداوند و ملک
آنچنان کردش ز وهمی منهتک
که به دعوی الهی شد دلیر
اژدها گشت و نمی‌شد هیچ سیر
عقل جزوی آفتش وهمست و ظن
زانک در ظلمات شد او را وطن
بر زمین گر نیم گز راهی بود
آدمی بی وهم آمن می‌رود
بر سر دیوار عالی گر روی
گر دو گز عرضش بود کژ می‌شوی
بلک می‌افتی ز لرزه ی دل به وهم
ترس وهمی را نکو بنگر بفهم
در ابیات انتهایی شعر مولوی با مثالی جالب قدرت وهم را متذکر شده است.
به گفته وی بر اثر قدرت همین وهم است که انسان حتی اگر عرض دیواری دو گز هم باشد باز از راه رفتن بر سر آن می ترسد
کاش مردم لیبی به این نکته توجه کنند که آنچه برای قذافی رخداد می تواند برای هر یک از انسانها اتفاق بیفتد و رهبران آینده شان هم از این آفت در امان نیستند.
  • ۹۰/۰۷/۳۰
  • nasser mmn