مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

یکی از روزهای اواسط پاییز سال 74 بود.ما سر کلاس بودیم که داشتند حیاط مدرسه رو با آسفالت جدید نو نوار می کردند.چون حیاط مدرسه ما خیلی بزرگ بود برای آسفالت کردن کل حیاط دو تا بنز ده تن آسفالت آورده بودند.من و شروین  هم توی اون روز نسبتا گرم حواسمون بیشتر به حیاط بود تا کلاس درس.شروین که داشت کامیونهای مشغول آسفالت رو تماشا می کرد گفت : مدرسه ما هم خیلی بزرگه ها ! برای اسفالت کردنش بنز ده تن باید بیاد !

حق با اون بود ، مدرسه ما واقعا این قدر بزرگ بود که اگر کسی می خواست در زنگ تفریح قطر مدرسه رو طی کنه وقتی بر می گشت زنگ خورده بود.فکر کنم دبیرستان ما تنها مدرسه ای توی تهران باشه که یک زمین چمن قانونی ، زمین هندبال ، پنج زمین بسکتبال ، چهار زمین والیبال ، یک سالن سر پوشیده (که داخلش یک زمین بسکتبال ، دو زمین بدمینتون همراه با جایگاه برای تماشاگر ها) داره. بعد از اون حرف شروین این فکرها از ذهنم گذشت و به شوخی جواب دادم بله مدرسه ما برای خودش یک کشوره . یک جمهوری ! کشور و جمهوری توی ذهنم جرقه زد و سریع این فکر به ذهنم خطور کرد که وقتی بچه بودم برای مسخره کردن یه نفر یه اسکناس من در آوردی طراحی می کردم و بعد از کشیدن عکس طرف روش می نوشتم مثلا 100 مونگولی ! و زیر اسم طرف هم می نوشتم پادشاه آنگولا .به فکر رسید که خوبه یکی از اون اسکناسها برای مدرسه طراحی کنم.فکرمو به شروین گفتم و دو تایی همون موقع شروع به طراحی کردیم.

تا آخر اون روز یه اسکناس من طراحی  کردم و دو سه تا هم شروین.اسکناسهایی که شروین طراحی می کرد خنده دار تر بود و اسکناسهای من جدی تر اما با کلاس تر.اسم واحد پول رو هم گذاشتیم "دزی" . کلمه دزی مخفف دزفولیان بود چون اون موقع مدیر مدرسه ما مرحوم دزفولیان بود.دزفولیان خدا بیامرز هیکل نسبتا بزرگی داشت و خیلی هم پر جذبه بود. به همین دلیل هم هر کس اسم واحد پول رو می خوند خیلی به نظرش جالب میومد. شروین روی اسکناسهاش تصویر کاریکاتوری دزفولیان و یکی دو نفر دیگه از مسوولین مدرسه رو هم کشید (البته به طرز بسیار مسخره).

بچه ها اسکناسها رو توی کلاس یواشکی دست به دست می کردند و می خندیدند.خلاصه خیلی خوششون اومده بود.زنگ آخر که می خواستیم بریم یکی دو نفر اسکناسها رو از ما امانت گرفتند و فرداش فهمیدیم که از اونها کپی گرفتند و توی کیفشون گذاشتن و به بچه های کلاسهای دیگه نشون می دادند. یکی از فعالین این کار خشایار ظهوری بود که حسابی از پولها خوشش اومده بود.بعضی از پولها هم موقع دست به دست شدن دیگه به دست ما نرسید و ملا خور شد.

بعد از یکی دو هفته شهرت اسکناسهای دزی توی مدرسه پیچید و یه وقتهایی از کلاسهای دیگه یا کلاس خودمون بعضی ها درخواست طراحی  اسکناس داشتند که معمولا شروین بر آورده می کرد و بعضی وقتها هم من.دو سه هفته ای از نشر این اسکناسها گذشته بود که در اثر شیطونی ها من شروین بساط نشر اسکناسهای دزی برچیده شد.ادامه  ماجرا را در آینده براتون تعریف خواهم کرد.

نمونه یکی از معروفترین و با کلاس ترین  این اسکناسها را در زیر می بینید.

[caption id="attachment_52" align="alignright" width="450" caption="اسکناس هزار دزی - دبیرستان البرز"]اسکناس هزار دزی - دبیرستان البرز[/caption]

  • ۸۸/۰۷/۱۴
  • nasser mmn

خاطرات

فرهنگ

نظرات (۴)

سلام همکلاسی عزیزم. همه خاطرات یادم اومد. هنوز اسکناس ها رو دارم.
من همون ناصرم که گفتی . درست یادت اومد. قضیه شیفتهایی که روی دیوار کلاس نوشته بودیم هم یادت هست ؟ دبیر جبری که نظام جدید رو خیلی دوست می داشت. یکی از بهترین شیفتها رو هم من نوشته بودم. راستی الان کجایی؟
یادمه. فامیلش علیپور بود. شیفت شیف شیفتش بده.
تهرانم. زیر سایه شما. عمران خوندم. چیزی که تو کشیده بودی رو یادم نیست ولی اگه بگی یادم میاد. یکی عکس یک انبردست کشیده بود. یادمه یک بلایی هم سر معلم شیمی آوردیم که فک کنم شروین سوییچ ماشینشو روی تخته کاریکاتور کرده بود.
تو چی خوندی؟ الان کجا مشغولی؟
داداش یه ایمیلی فیسبوکی چیزی بده تا با هم صحبت کنیم ! توی کامنتهای وبلاگ سخته .