مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰
کوه سینا یا کوه طور محل گفتگوی حضرت موسی با خداوند و محل دریافت فرمانهای خداوند , جایی است در شبه جزیره سینا (محل به هم رسیدن دو قاره آسیا و افریقا )
[caption id="" align="alignnone" width="800" caption="کوه سینا"]کوه سینا[/caption]
[caption id="" align="aligncenter" width="115" caption="محل کوه سینا"]محل کوه سینا[/caption]
[caption id="" align="aligncenter" width="800" caption="عبادتگاهی در فراز کوه سینا"]عبادتگاهی در فراز کوه سینا[/caption]
برای دیدن اطلاعات بیتشر در مورد کوه سینا این لینک را ببینید.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
[caption id="attachment_621" align="aligncenter" width="455" caption="تصویر وضعیت سقاخونه محل پنج ماه پیش با 51 قفل"]تصویر وضعیت سقاخونه محل - پنج ماه پیش با 51 قفل[/caption]
[caption id="attachment_622" align="aligncenter" width="483" caption="تصویر وضعیت سقاخونه محل - هفته گذشته با 52 قفل"]تصویر وضعیت سقاخونه محل - هفته گذشته با 52 قفل[/caption]
در محله ما یه سقاخونه قدیمی هست که مردم خیلی بهش اعتقاد دارند.این سقا خونه بخشی از دیوار یکی از خانه های محله است. می گن همین چهار پنج سال پیش که صاحب خانه می خواسته خانه رو بکوبه و از نو بسازه قصد داشته سقا خونه را هم خراب کنه اما خوابی می بینه و از این کار منصرف می شه. صاحب خانه طوری خانه را تخریب و بازسازی می کنه که به این سقاخونه آسیب نرسه.
تعداد قفلهای این سقاخونه که تو یه محله مذهبی هم هست می تونه معیاری برای سنجش تقریبی مشکلات محل باشه. من دو عکس با فاصله نزدیک به 5 ماه از این سقاخونه گرفتم. مقایسه این دو عکس نشون می ده تعداد قفلها (مشکلات مردم) در طی این مدت از 51 به 52 رسیده. اما ترکیب قلها تغییر کرده. در این مدت 13 قفل قدیمی باز شدند و به جای اونها 14 قفل جدید بسته شده.
می شه اینطور نتیجه گرفت که ظاهرا وضعیت مشکلات زندگی مردم محله ما تغییر چندانی نکرده. و در ضمن در هر ماه به طور تقریبی دو نیم مشکل مردم حل می شه و دو نیم مشکل جدید برای افرادی دیگر پیدا می شه.
امیدوارم یه روز هیچ قفلی به این سقا خونه و در زندگی مردم  نباشه مخصوصا از نوع اون قفلهای گردن کلفت .
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
[caption id="attachment_612" align="aligncenter" width="604" caption="میدان توپخانه پس از بارش برف ۲۶ دی ۱۳۸۹"]میدان توپخانه پس از بارش برف ۲۶ دی ۱۳۸۹[/caption]
[caption id="attachment_613" align="aligncenter" width="604" caption="میدان توپخانه پس از بارش برف ۲۶ دی ۱۳۸۹"]میدان توپخانه پس از بارش برف ۲۶ دی ۱۳۸۹[/caption]
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
حاجی سالها بود که پیش نماز مسجد محل بود. البته چون تو یکی دوجای دولتی یه کارهایی می کرد  دیگه به پول پیش نمازی محتاج نبود اما به نیت هدیه مبلغی را تیمنا می گرفت. امسال زمستون هوای شهر خیلی آلوده شده بود دلیلش هم می گفتن وارونگی هواست. البته مردم چیز دیگری را دلیل این آلودگی می دونستند. یه شب که شیخ داشت بعد از نماز برای مردم صحبت می کرد حرف به آلودگی کشیده بود که یکی از کاسبهای محل به اسم جواد که معمولا ته مسجد نمازش رو فرادا می خوند از همون ته مسجد بلند شد و همونطور که داشت از مسجد می رفت بیرون گفت حاج آقا شما می فرمایید این بلاهایی که سر ما تهرانی ها میاد از گناه های بالا شهری هاست خوب شما که پیش نماز این مسجدید و پیش خدا آبرو دارید یه نماز بارون بخونید که یه فرجی بشه آلودگی رفع بشه . حاجی گفت شما تشریف بیارید نماز جماعت من هم پیش نماز می شم اینطوری بارون حتما میاد . فردا شب جمعه نماز بارون می خونیم.
فردا شب بعد از نماز عشا رو به جمعیت برگشت و گفت الان می خوام نماز طلب بارون بخونم البته این نماز را باید در بیابان و صحرا خواند و دستور خاصی داره اما ما الان به نیت دعا و تضرع در حد امکان نماز رو به جا میاریم.بعد برگشت و شروع کرد.
دو سه روزی گذشت که باز جواد آقا از ته مسجد پاشد و در حالیکه می خواست از مسجد بره بیرون گفت حاجی پس بارون چی شد ؟ مردم گناهکارن شما چی؟ شما هم پیش خدا اینقدر آبرو نداشتی؟ حاجی فقط سکوت کرد تا جواد آقا از مسجد بره بیرون.
اون شب حاجی از این حرف خیلی دلخور شد البته بیشتر از بی اعتنایی خدا بود که ناراحت بود. قبل از اینکه خوابش ببره خیلی به این قضیه فکر کرد. تو دلش از خدا شاکی بود که با این همه عبادت و تقوایی که داره خدا چرا زبون یه کاسب پیزوری را به روش باز کرده.تو همین فکر ها بود که خوابش برد.
حاجی یک دفعه خودش رو تو یه فضای تاریک دید.یه نفر از پشت یه ضربه به پشت سرش زد. حاجی برگشت ! یه آدم خیلی پر هیبت رو دید که داره با خشم نگاهش می کنه. حاجی گفت چیکارم داری؟ ادم پر هیبت گفت من مامورم جواب سوالات رو بدم. حاجی خوشحال شد و گفت به به پس شما فرشته هستید ! جواب شنید که بله اما تو در وضعیتی نیستی که از دیدن من خوشحال بشی. فرشته دست حاجی رو محکم گرفت و کشید و گفت بیا تا جواب سوالت رو بگیری. فرشته دست حاجی رو کشید و حاجی رو پرت کرد روی زمین. حاجی یه لحظه چیزی نفهمید بعد دید صورتش روی خاک بسیار سرد یک خرابه تاریکه. سرش رو بلند کرد دید خرابه براش آشناس. خرابه توی مسیر هر شب حاجی بود.یه کم که دقت کرد دید اون ته جایی که یه کم از سقف یه اتاق هنوز سرجاش بود سه نفر دور یه آتیش کوچیک نشستن و دارن به سختی خودشون رو گرم می کنندو اونها رو می شناخت اون افراد رو هر شب می دید. سه نفر معتاد ولگرد بودند که روزها تو آشغالها رو می گشتند و شبها هم میومدند تو خرابه. یک دفعه ضربه سنگینی رو پس گردنش حس کرد.برگشت. همون فرشته بود. فرشته برسید اینها رو میشناسی دیگه؟ گفت آره سه تا معتاد ولگردند. فرشته پرسید خب دیگه چی ازشون می دونی ؟ گفت هیچی. فرشته گفت همین؟ توی اتاق گرم نشستی غذای گرم و لذیذ می خوری و با ماشین و راننده می ری سر کار و میای بعد می ری دعا می کنی بارون بیاد؟ فکر هم می کنی از خدا طلب کاری؟ فکر می کنی خدا با این همه اعمال خیر پیش مردم ضایت کرده که دعات مستجاب نشده؟ فکرشو کردی اگر بارون بیاد این بیچاره ها چطور باید شب یه جا برای خواب پیدا کنند؟ اینها بنده خدا نیستند؟ دعا نمی کنند؟ می دونی هزاران از اینها تو تهرانند و هرشب دعا می کنند بارون و برف نیاد؟
حاجی که از لحن تند فرشته ترسیده بود گفت خوب اینها معتادند دزدی هم می کنند می خواستن معتاد ... فرشته با یه سیلی محکم حرف حاجی رو برید و گفت بسه دیگه. فقط شما ها آدمید؟ اصلا فرض کن حیوان! اینها دست کم اندازه طویله ای که توش اسبهای سوارکاری تون رو نگه می دارید حق آسایش ندارند؟ حاجی گفت اون اسبها مال من نیستند مال باشگاهند من هم بنا به روایات فکر می کردم اسب سواری مستحبه رفتم باشگاه . فرشته گفت بسه دیگه . تو.جیه نکن.تو نمی فهمی زمان پیامبر اسب مرکب عادی مردم بوده؟ نمی فهمی؟ الان قیمت اسب چند برابر یه ماشینه؟ هان ؟ هزینه آسایش اسبها رو تو نمی دی؟ پولی که به باشگاه می دی بابت چیه؟
حاجی حسابی کم آورده بود. فرشته گفت حالا برسیم سر طلبی که مدعی هستی از خدا داری. فرشته دستش رو پیش برد و گوش حاجی رو محکم پیچوند و گفت ای نادان چیزی از عجب به گوشت خورده؟ کتاب اخلاق حتما خیلی خوندی ! بارها درس هم دادی! نخوندی که عجب چقدر در نظر خدا ناپسنده ؟ اینقدر که گاهی مومنی رو به گناه گرفتار می کنه که دچار عجب نشه.
فرشته گوش حاجی رو محکم تر پیجوند. حاجی زبونش بند اومده بود و مثل شاگردهای تنبلی که گوششون تو دست معلمها گیر افتاده تقلا می کرد.فرشته گفت خب بذار برات بگم که یادت بمونه عجب یعنی همین که مومنی پیش خودش فکر کنه بابت اعمال خیری که انجام داده از خدا طلبکاره یا اینکه فکر کنه خیلی ادم خوبیه و عیب و ایرادی به کارش نیست اما حاجی جرم تو از این هم بیشتره این تازه مال کسیه که اعمالش مقبوله. اول اینکه اعمال تو که اصلا مقبول نیست .مگر نشنیدی که مسلمون نیست کسی که از همسایش بی خبره؟ اون معتادها دو تا خونه باهات فاصله دارند .دوم. نمازهایی هم که بابتش پول می گیری هم به درد خودت می خوره . حتما می خوای بگی که نیتت پول نیست بلکه اون پول هدیه است خب خودت قضاوت کن اگر بهت پول نمی دادند باز هم میومدی اینجا نماز بخونی؟ سوم . فکر می کنی اون معتاد ها اصلا آدم نیستند . کی به تو این حق رو داده که این ها رو آدم حساب نکنی .چهارم . گفتی دزدند . تو کتابهات نخوندی که خدا از کسی بابت غذا و پوشاکی که برای زنده موندن نیاز داره بازخواست نمی کنه؟ پنجم . فرض کن که گناهکارند و باید مجازات اعتیادشون را پس بدن کی به تو گفته مامور مجازاتشون تو هستی؟ . ششم . اصلا می دونی اینها چرا معتاد شدند ؟
فرشته دستش رو از گوش حاجی برداشت ولی با دست دیگه یه سیلی محکم به حاجی نواخت و حاجی با فریاد از خواب پرید.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
ابراهیم ع در هنگام قربانی کردن فرزندش
در قرآن می خوانیم که ابراهیم ع در خواب دید که فرزندش را قربانی می کند. چنین اندیشید که باید چنین کند. رویایش را برای فرزندش گفت و فرزند به گمان پدر پی برد و از وی خواست آنچه را که می اندیشد عملی کند و وی تسلیم است. ابراهیم وی را به قربانگاه برد و از طرف خدا پیام آمد که تو رویایت را تصدیق کردی. این آزمون بزرگی بود.ما قربانی بزرگی را فدای فرزندت کردیم.(سوره صافات آیات ۱۰۲ تا ۱۱۱)
در این جا چند نکته جالب وجود دارد. نخست اینکه ابراهیم تنها گمان کرد که باید فرزندش را قربانی خدا کند. خدا نیز نفرمود تو فرمان ما را اطاعت کردی بلکه فرمود این مطلب آزمون بزرگی بود و تو رویایت را محقق نمودی ! البته ابراهیم ع اخلاص خود را نشان داد و پاداش این اخلاص و ایمان راستین را گرفت اما آیا واقعا فرمان خدا قربانی کردن فرزندش بود؟ آیا خدا فرمان خلاف اخلاق هم صادر می کند؟ آیا به صرف دیدن یک خواب می توان اعمال خلاف اخلاق انجام داد؟ آیا ابراهیم در تشخیص منظور آن رویا درست عمل کرد؟ آیا فرستادن قربانی از طرف خدا برای جلوگیری از خطای ابراهیم ع نبود؟ من خود پاسخ این پرسشها را به درستی نمی دانم و هنوز در پی پاسخم. شمایی که این پرسشها را می خوانی آیا پاسخی داری؟
 
 
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

خواب

ذهن ما هر شب برای ما تعدادی نمایش تولید می کنه. وقتی شب می خوابیم ذهن این نمایشها را برای ما به نمایش در میاره. نمایشنامه ها را ذهن ما می نویسه و البته انتخاب بازیگر و اجرا هم باز به عهده ذهن خود ماست اما باز هم ما هر شب با یک نمایش جدید غافلگیر می شیم. نمایشی که خودمون ساختیم اما تا پیش از دیدنش نمی دونیم چه چیزی را برای ما روایت می کنه . این موضوع واقعا من را متعجب می کنه. عجب موجودیست این انسان. به نظر میاد درون هر آدمی چند من زندگی می کند. گاهی مثل همین مورد یکی از این من ها به زبان سمبولیک  شروع به صحبت با من دیگری می کنه. اما جالب اینه که این من نمایشگر که رویا های شبانه ما را می سازه به زبان ویژه ای سخن میگه . زبان نمادها. زبانی که من هوشیار انسانها هنوز به جز در موارد اندکی موفق به رمز گشایی اون نشده.
ما یک سوم زندگی را در عالمی به نام عالم خواب می گذرونیم. عالمی که قواعد و زبان خودش رو داره.گذشتگان ما اطمینان داشتند از درون عالم رویا راه هایی برای ورود به عالمهای دیگر هم وجود دارد. این راههای مخفی البته در موارد نادری به روی افراد عادی گشوده می شدند . راههایی که گاهی دالانهایی بودند که به زمان آینده باز می شدند و گاهی به عالم بالا.از پیامبر ما نقل شده پیش از نزول وحی مدتی خوابهایی می دیده که مثل روز روشن و واضح بوده اند. در متون دینی موارد زیادی از خوابهای تاریخ ساز آورده شده است. خوابهایی که تولد نوزادی یا پیامبری را از پیش خبر می دهند و خوابهایی که پیامهایی از عالم بالا به کسی منتقل می کنند.
یکی دیگه از مواردی که برای من عجیبه اینه که برخی افراد خیلی بیشتر از دیگران خواب می بینند و خوابهای واضحتر و طولانی تر هم می بینند و برخی بسیار کم خواب می بینند .از دید من بین کسانی که زیاد و واضح خواب می بینند شباهتهای جالبی وجود داره.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
تقریبا همه آدمها در عمرشون تبخال را تجربه می کنند. داروی تبخالی که دکترها تجویز می کنند تقریبا همیشه  آسیکلوییره (Aciclovir)
بد نیست بدونید این دارو  توسط یک زن بیوشیمی دان به نام Gertrude B. Elion کشف شده و این خانم برای همین کشف در سال ۱۹۸۸ برنده جایزه نوبل پزشکی شده.من فکر می کنم خوبه که آدم گاهی اوقات یه نگاهی به دور و برش بندازه و ببینه این داروهایی که سلامتی را بهش بر می گردونند نتیجه کوشش چه کسانی هستند و گاهی دعایی هم برای این افراد بکنه(به ویژه این کار برای ما ایرانی ها که مدتیه خیلی به غربی ها بدو بیراه می گیم مفیده).
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

مهدی

نام مهدی موعود در مسجد النبی (مدینه)
یکی از اعتقادات مهم و مشترک بین شیعه و سنی در اسلام اعتقاد به ظهور شخصی با نام مهدی است.مهدی در آخر الزمان ظهور خواهد کرد و عدالت را در جهان برقرار می کند بر اساس احادیث مشترک بین شیعه و سنی این شخص از خاندان پیامبر است.تنها مورد اختلاف در مورد مهدی بین شیعه و سنی این است که اهل سنت معتقدند این فرد در آخر الزمان به دنیا خواهد آمد اما شیعه وی را فرزند بلافصل امام حسن عسکری می دانند که عمری دراز خواهد داشت.اعتقاد به مهدی در بین مسلمین به قدری قوی است که از قرن نخست هجری تا دوران حاضر افراد زیادی مدعی مهدویت شده اند. نخستین مورد در تاریخ اسلام ادعای مختار ثقفی است که مدعی شد محمد بن حنفیه (فرزند امام علی مرتضی) مهدی موعود است.در قرن نوزدهم و بیستم نیز افرادی مدعی مهدویت شدند و بعضا طرفداران بسیاری هم یافتند. از جمله آنها علی محمد باب در ایران , محمد احمد سودانی و میرزا غلام احمد در هند هستند. .علی محمد باب در کارش تا حدی پیشرفت کرد فرقه ای را پایه گذاری کرد که هنوز هم پیروانی دارد. میرزا غلام احمد هندی نیز همچنان در قرن بیست و یکم پیروانی دارد.محمد احمد سودانی اما توفیق چندانی نیافت و پس از شکست از ارتش بریتانیا نابود شد. در بین متفکران مسلمان اقبال لاهوری معتقد بود که اندیشه مهدویت اصلا از اندیشه های ایرانی است که وارد اسلام شده است.در مقابل در ایران متفکرین مذهبی زیادی بوده و هستند که معتقدند مهدویت از بنیانهای اساسی اسلام است و باید بر روی آن تاکید و تکیه بیشتری شود.به ویژه پس از انقلاب اسلامی و غلبه اندیشه انقلابی شیعه بر ایران این نگرش قوت گرفت.در ایران البته سه نگرش در مورد ظهور وجود داشت. نخست گروهی که می گفتند وظیفه ما در دوره غیبت عمل به شریعت(واجبات) و دعا برای ظهور(به عنوان یک امر مستحب) است این دید سنتی اکثریت شیعه در طول تاریخ است. گروه دوم کسانی بودند که معتقد بودند با ایجاد شرایط ظهور از طریق کمک به افزایش ستم و یا سکوت در مقابل آن باید سعی در تسریع ظهور کرد و گروه سومی که معتقد بود به تربیت نیروهای معتقد و افزایش امادگی نظامی و اعتقادی کشور ظهور مهدی تسریع خواهد شد. از میان این سه دسته  گروهی دوم تقریبا مطرود شد و طرفداران زیادی پیدا نکرد اما گروه سوم در پنجاه سال اخیر طرفداران بسیاری یافته است(به ویژه پس از پیروزی انقلاب).
[caption id="" align="aligncenter" width="434" caption="میرزا غلام احمد"]میرزا غلام احمد[/caption]
[caption id="" align="aligncenter" width="387" caption="جهیمان بن محمد بن سیف العتیبی"]جهیمان بن محمد بن سیف العتیبی[/caption]
آخرین مورد مهم در مورد ادعای مهدویت  ادعای یک تبعه عربستان سعدوی بود به نام جهیمان بن محمد بن سیف العتیبی که مدعی بود برادر نا تنی اش به نام محمد بن عبدالله القحطانی مهدی است. این فرد در اواخر سال ۱۹۷۹ تقریبا معادل روزهای پیروزی انقلاب ایران به کمک ۱۳۰۰ نفرنیروی مسلح مسجدالحرام را اشغال کرد. وی به مدت سه هفته در مسجدالحرام در برابر نیروهای سعودی مقاومت کرد و نیروهای سعودی با کمک نیروهای ویژه فرانسوی توانستند بر وی غلبه کنند. وی و پیروانش اسیر شده و گردن زده شدند.
[caption id="" align="alignnone" width="491" caption="فرماندهان نیروهای جهیمان بن محمد"]فرماندهان نیروهای جهیمان بن محمد[/caption]
تا کنون افراد زیادی بر اثر ادعاهای مدعیان دروغین مهدویت هلاک شده اند. این هشداری است برای اندیشمندان  معتقد به مهدویت که امکان سو استفاده از این اندیشه بسیار زیاد است.
اما وظیفه شیعه در موقع غیبت چیست؟ اگر کسی به طور اصولی به اسلام اعتقاد داشته باشد می داند که افزودن هر واجب و حرامی به دین بدعت است و حرام. بنا بر این نمی توان خارج از دین وظیفه ای را بر کسی واجب کرد. با این دید می توان دید که مطرح کردن هر وظیفه(واجب) جدید برای یک شیعه در موقع غیبت بدعت است مگر اینکه آن وظیفه در غالب واجبات پیشین دین باشد که در این صورت در واقع وظیفه جدیدی مطرح نشده است.از دید من وظیفه یک شیعه در غیبت یا در حضور همان عمل به شریعت است ولا غیر  همچنین تاکید زیاد بر وظایف مستحب در دین نهایتا به سبک شدن واجبات از دید مردم منجر می شود.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی  . . . . . . . . . .  می​خواند دوش درس مقامات معنوی
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل   . . . . . . . . . . .  تا از درخت نکته توحید بشنوی
از دید من این دو بیت حافظ محکمترین و نیز زیباترین استدلالی است که در حمایت از یگانه پرستی زرتشتی بیان شده. حافظ به بیانی رمز آمیز به زبان پهلوی که زبان دینی زرتشیان است اشاره کرده و در بیت دوم با رندی بسیار زیبایی گفته آتشی که مورد احترام زرتشیان است همان آتشی است که موسی در بیابان دید و خداوند از طریق درخت با وی سخن گفت.
[caption id="attachment_568" align="aligncenter" width="604" caption="موسی و درخت شعله ور"]موسی و درخت شعله ور[/caption]
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
پیامبر ما صلی الله علیه و آله فرمود: «هر که بسیار سخن گوید اشتباهش
بسیار باشد و هر که بسیار اشتباه کند گناهش بسیار باشد و هرکه بسیار گناه کند دوزخ برایش سزاوارتر است.»
  • nasser mmn