مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی

۴۱ مطلب با موضوع «حکمت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
در بهارستان جامی آمده است که از کبوتر پرسیدند که چرا تو هر از چند گاهی که تخمهایت جوجه می شوند دو جوجه بیتشر نداری داری اما مرغ جوجه های زیادی دارد و هر بار صاحب چندین جوجه می شود. کبوتر پاسخ داد جوجه ی کبوتر غذایش را از دهان پدر و مادرش می خورد و جوجه مرغ خانگی از هر زباله دانی غذا می خورد. نهایت غذایی که کبوتر برای دو جوجه می تواند تهیه کنند به اندازه دو جوجه بیشتر نیست اما از زباله دانی می شود غذای هزار جوجه مرغ را داد.
خواهی که شوی حلال روزی - همخانه مکن عیال بسیار
دانی که در این سراچه تنگ - حاصل نشود حلال بسیار
روزی حلال کم است و اگر می خواهی مجبور به حرام خواری نشوی باید هزینه هایت کم باشد. این البته مربوط به انسانی است که خوش طینت است و خودش به صورت خودکار حرام خوار نیست.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
أیها الناس، کل امری لاق ما یفر منه فی فراره؛ والأجل مساق النفس، والهرب منه موافاته. کم اطردت الأیام أبحثها عن مکنون هذا الأمر فأبی اللّه‏ إلا إخفاءه. هیهات! علم محزون!
هر که از مرگ بگریزد، در همین فرارش با مرگ روبرو خواهد شد! چرا که اجل در کمین جان است و سرانجام گریزها، هم آغوشی با آن است! وه که چه روزگارانی در پی گشودن راز مرگ بودم! امّا خواست خدا این بود که این اسرار همچنان فاش نشوند! هیهات! چه دانشی سر به مهر!
جالب اینجاست که مولی علی می فرماید روزگار زیادی در مورد یافتن راز مرگ اندیشیده است اما این راز برای وی نیز دست نیافتنی بوده چرا که اراده خدا بر این قرار گرفته است که این راز سر به مهر بماند.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
718px-Order_of_the_Bath_DSC05151.JPG
گاهی در سفر های سیاسی نشانهایی بین طرفین رد و بدل می شود. ناصر الدین شاه وقتی به فرنگ رفت چند نشان از میزبانانش دریافت کرد که یکی از آنها نشانی بود که پسرش آنرا زانوبند شوالیه می نامید و دوست داشت دولت پروس همانند پدرش به اوهم بدهد. هیچ فکر کرده اید این نشانها به چه درد می خورند. پرسشی که شاید برای بسیاری از کودکان پیش بیاید ولی معمولا بزرگسالان به این مسایل اصلا فکر نمی کنند.
پاسخ این است که در واقع به هیچ دردی نمی خورند.این نشانها مانند اسباب بازی های درخشان و بی مصرفی هستند برای سیاستمداران .اگر هم به درد کسی بخورند دست کم به درد سیاست مدارها نخواهند نمی خورند. در ویکیپدیا نگاهی به نشانهای محمد رضا پهلوی بکنید همچین فهرستی خواهید دید : اما همین محمد رضا پهلوی وقتی قدرتش را از دست داد این نشانهای درخشان و زیبا حتی به اندازه یک ویزای موفت پزشکی برایش به کار نیامدند ویزایی که به آسانی برای یک شهروند تهرانی قابل دستیابی بود. داشتن نشان Chief Commander of the Legion of Merit از ایالات متحده یا نشان Knight Grand Cross of the Order of the Bath از دولت بریتانیا حتی باعث نشد به بهانه درمان بیماری اش به او اجازه اقامت بدهند.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
چه چیزی اسلام را زنده نگه می دارد؟ جهاد با کفار؟ اجرای سفت وسخت تعزیرات و حدود؟ افزایش قدرت نظامی ؟ ثروت مسلمین؟ افزایش جمعیت مسلمین؟ حجاب؟ تبلیغ دین با استفاده از شبکه های تلوزیونی و رادیویی و منبر و مسجد؟
این حکایت را بخوانید تا ببینید اگر امروز هنوز کسانی هستند که خدای یگانه را می پرستند و در راه وی ایثار می کنند به دلیل وجود عطارها و عبد الله بن مبارک ها و علی بن موفق هاست .
نقل است که عبدالله مبارک یک سال در مکه از حج فارغ شده بود ساعتی در خواب شد به خواب دید که دو فرشته از آسمان فرود آمدند یکی از دیگری پرسید امسال چند خلق آمده اند؟
دیگری گفت ششصد هزار ! گفت حج چند کس قبول کردند؟
گفت: از آن هیچ کس قبول نکردند!
عبدالله گفت چون این شنیدم اضطرابی در من پدید آمد که این همه خلایق از راه های دور و دراز آمده اند ولی همه ضایع گردیده است پس آن فرشته گفت در دمشق کفش گری نام او علی بن موفق است او به حج نیامده است اما حج او را قبول است و همه را بدو بخشیدند.
چون این شنیدم از خواب در آمدم و گفتم باید در دمشق آن شخص را زیارت کنم پس به دمشق شدم و خانه ی آن شخص را یافتم بدو گفتم تو چه کار کنی؟
گفت : پاره دوزی کنم پس آن واقعه با او گفتم و علت موضوع را از او خواستم.
گفت سی سال مرا آرزوی حج بود و از پاره دوزی سیصد و پنجاه درهم جمع کردم امسال قصد حج کردم تا بروم.
روزی همسرم که حامله بود گفت از همسایه بوی طعامی می آید مرا گفت برو پاره ای از آن طعام بیاور من رفتم به در خانه ی آن همسایه ، آن حال خبر دادم همسایه گریست و گفت بدان که سه شبانه روز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند امروز خری مرده دیدم پاره ای از او جدا کردم و طعام ساختم بر شما حلال نباشد.
چون این بشنیدم آتش در جان من افتاد آن سیصد و پنجاه درهم برداشتم و بدو دادم گفتم نفقه اطفال کن که حج ما این است.
تذکره الاولیا
راستی که بوی بهشت از پس قرنها و از فاصله ای به دوری نیشابور تا دمشق به مشام می رسد.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

عدالت

تازگی ها زمزمه هایی شده که بناست یارانه مرفهین قطع شود.یارانه ای که در اصل سهم هر ایرانی از منابع ملی است . یاد ماجرای داوود نبی و دو برادری افتادم که در قرآن نقل شده. ماجرا این است که دو فرشته به صورت دو مرد نزد داوود ظاهر شدند. داوود پرسید چکار دارید؟ فرشته گفت ما برای داوری نزد شما آمده ایم. ما دوبرادریم. من یک گوسفند دارم و برادرم نود و نه گوسفند. حال برادر من آن یکی را هم از من طلب می کند. داوود شتابزده پاسخ داد حکم من این است که باید ۴۴ گوسفند به تو بدهد چون این کار ستم است - پیش داوری اش را توسعه داد و ادامه داد بسیاری از شرکا هم بر هم ستم می کنند. اما داوود ناگهان متوجه خطای خود شد و استغفار کرد. چرا که دانست ممکن است همان یک گوسفند هم مال برادر دیگر باشد. حکم وی بدون شنیدن سخنان طرف دیگر دعوا صادر شده است و خطاست..
این ماجرا در سوره ص آیات ۲۱ تا ۲۴ آمده است.
وَ هَلْ أَتَئکَ نَبَؤُاْ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُواْ الْمِحْرَابَ(21)
إِذْ دَخَلُواْ عَلىَ‏ دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنهُْمْ قَالُواْ لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى‏ بَعْضُنَا عَلىَ‏ بَعْضٍ فَاحْکُم بَیْنَنَا بِالْحَقّ‏ِ وَ لَا تُشْطِطْ وَ اهْدِنَا إِلىَ‏ سَوَاءِ الصِّرَاطِ(22)
إِنَّ هَذَا أَخِى لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لىِ‏َ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَ عَزَّنىِ فىِ الخِْطَابِ(23)
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلىَ‏ نِعَاجِهِ وَ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الخُْلَطَاءِ لَیَبْغِى بَعْضُهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ قَلِیلٌ مَّا هُمْ وَ ظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاکِعًا وَ أَنَابَ (24)
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

یا الله !

ایرانی ها مردمی هستند که وقتی در معرض حادثه خطرناک و هولناکی قرار می گیرند می گویند یا اباالفضل
وقتی که می خواهد کار فیزیکی سختی انجام دهند می گویند یا علی
و وقتی می خواهند اهالی خانه ای را از ورودشان با خبر کنند می گویند یا الله
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
علی مرتضی در نهج البلاغه چنین می فرماید :
فاعِلُ الخَیْرِ خَیْرٌ مِنْهُ، وَفاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ
انجام دهنده کار نیک‌، از خود کار نیکی که انجام داده بهتر و انجام دهنده کار بد، از خود کار بدی‌ که انجام داده بدتر است‌
در تلوزیون می بینیم که قاتلی را که به عمد و با قساوت کسی را کشته است و خانواده ای را بی جهت داغدار کرده می آورند و مجری به راحتی می گوید فرق وی با قاتل این است که قاتل چون یکبار مرتکب قتل شده امکان کمتری دارد که دوباره مرتکب قتل شود و مجری چون چنین تجربه ای را نداشته بیشتر.بگذریم از اینکه آمار جرم و جنایت و تحقیقات روانشاختی و جامعه شناسی دقیقا خلاف این نظر را نشان می دهند. سخن من با این مجری و روسای وی این است که اگر قتل شر است قاتل از قتل شر تر است.
اگر ولی دم از قاتل گذشت کرده بنا به ملاحظاتی است که چیزی از گناه قاتل کم نمی کند.آروزی اینکه این برنامه سازان از مشاوره افرادی آگاه و عاقل بهره بگیرند واقعا آروزی محالی است. با این نخوت و خود بزرگ بینی که حتی در مجری های این برنامه هاست امیدی به روسایشان نیست . اما آرزو می کنم کاش در میان این هیاهوی نادانان صدای خفیف خردمندان هم به گوش عده ای برسد.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
کتاب اسرار التوحید در شرح احوال شیخ ابوسعید ابولخیر است. در بین حکایاتی که پر است از نعره زدنها و بیهوش شدنهای مریدان و کرامات شیخ حکایتی دیدم که با مزه بود.
مردی به نام ابوبکر مودب حکایت می کند که روزی در میهنه بارانی عظیم آمد و سیل روان شد.عصر آن روز شیخ مریدان را به لب رودخانه برد که از باران پر آب شده بود. به مریدان گفت آب بازی کنید. مریدان هم در آب پریدند و آب بازی می کردند. بوبکر مودب هم با لباسهای پولو خوری اش در کنار شیخ ایستاده بود و تماشا می کرد که ناگهان حسن مودب از پشت وی را بلند کرده و در آب می اندازد.جناب بوبکر هم شنا بلد نبوده و نزدیک بوده بمیرد که نجاتش می دهند و بیهوش از آب بیرون می آورندش. شیخ وی را در در جایی می خواباند و به وی نماز میت می خواند و بعد هم در گوشش می گوید اکنون بعد از مردن برخیز .حالا منظور وی چه بوده خدا می داند! آیا منظورش این بوده که برخی فکر کنند مرده زنده کرده یا اینکه می خواسته کندی به بوبکر داده باشد.
اما شیخ حسن مودب را که این شیرینکاری را کرده بوده فرا می خواند و به او ماموریت می دهد که به بلخ برود و فلان مبلغ را از یک شخص خاصی بیگرد و بیاورد. حسن مودب هم از همه جا بی خبر راهی می شود.که در بین راه اسیر ترکمنهای یاغی می شود. ترکمن ها گمان می برند که حسن خان مودب جاسوس است و حسابی گوش مالی اش می دهند و در سرما در جایی به بندش می کشند.نیمه های شب رییس ترکمن ها می گوید که شیخ به خوابش آمده و آزادش می کند که برود. حسن مودب به بلخ می رود و آن شخص را نمی یابد چرا که وی به غزنین رفته بود. پس دست از پا درازتر بر می گردد پیش شیخ و گزارش ماجرا را می گوید. شیخ می گوید که از اول می دانستم که فلانی در بلخ نیست. حسن مودب تعجب می کند و می پرسد پس چرا من بیچاره را به بلخ فرستادی . شیخ پاسخ می دهد که برای تنبیه تو که بوبکر بیچاره را با آن لباسهای تر و تمیز توی آب انداختی چوب و کتک ترکمانان لازم بود. برای همین فرستادمت تا چشمت کور که دیگه از این شوخی های کارگری نکنی
مقبره شیخ ابوسعید ابوالخیر در روستای میهنه که امروز آنرا مهنه می گوبند اینجاست
نکته جالب در مورد اوضاع و احوال تبلیغ دین در دوره شیخ ابوسعید  ابن است که منبرها در انحصار مساله گویان و روضه خوانها نبوده و محدثین و عرفا و مفسرین و علمای اخلاق هم به منبر می رفتند و مردم هم اینقدر شعور داشتند که با اشتیاق پای منبر اینها می نشستند و نقص بی سوادی شان را تا حدی جبران می نمودند.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

تفاخر موهوم

گهگداری در برنامه های تلوزیونی و یا در آثار نویسندگان سطحی نگر دیده ام که اکتشافات عجیب و غریبی را به دانشمندان قدیمی مسلمان یا ایرانی نسبت می دهند. یکی از این موارد ایده خورشید مرکزی است . برخی از جمله علی اکبر ولایتی ادعا و افتخار می کنند که دانشمندان مسلمانی پیش از کوپرنیک به این ایده پی برده اند.مساله من این است که آیا اگر کسی بدون دلیل منطقی و یا حتی بر خلاف عقل و منطق مدعی وجود پدیده ای شد و بعدها فهمیدیم که آن پدیده وجود دارد باید شخص مدعی را کاشف آن پدیده بدانیم؟ از دید من نه.
کسانی که ایده زمین مرکزی را قبول داشتند می توانستند رویداد های نجومی از جمله خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی را با دقت پیش بینی کنند و هنوز ایده های نیوتون در مورد مکانیک را کسی نمی دانست و هیچکس نمی توانست توضیح دهد یا حتی تصور کند که اگر زمین می گردد پس چرا ما به فضا پرتاب نمی شویم و کسی نمی توانست بر اساس ایده خورشید مرکزی پیش بینی قابل قبولی از وضعیت سیارات انجام دهد اگر کسی مدعی شد زمین به دور خورشید می گردد در واقع حرف خلاف عقلی زده و هیچ عاقلی نباید حرفش را می پذیرفته و در واقع کسی که مدعی چنین حرفی می شده از تصورات و خیالاتش پیروی کرده بود. در علم روش درست از نتیجه مهم تر است.بنا براین کسانی که در آن دوره خورشید را مرکز می دانسته اند افتاقا افراد احمق و بی عقلی بوده اند و نمی توان به آنها افتخار کرد . (در اصل باید گفت افتخار به کارهایی که افرادی هزار سال پیش از این انجام داده اند و تنها در زبان یا دین یا محل زندگی با ما مشترک بوده اند واقعا احمقانه است)
امروز می دانیم که فرض گردش زمین به دور خورشید اصالتا فرقی با فرض ثبوت زمین ندارد. ثابت فرض کردن خورشید تنها محاسبات را ساده تر می کند پس حتی با علم امروزمان دست کم این را می دانیم که هردو گروهی که زمین را ثابت یا متحرک می دانستند در اشتباه بوده اند.
.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

سوره مریم

سوره مریم در قرآن با داستان زکریا آغاز می شود.
زکریا از نداشتن فرزند گله می کند. خداوند به وی مژده فرزند می دهد اما همسر زکریا نازاست.نشانه خداوند بر این معجزه این است که زکریا تا سه روز توان سخن گفتن را از دست می دهد.
مریم نازا نیست اما شوهری ندارد. جبرییل به وی مژده فرزند می دهد.نشانه اینکه این فرزند از طرف خداست برای مردم این است که نوزادی که نمی تواند سخن بگوید به سخن می آید.
یحیی و عیسی هردو در کودکی به نبوت می رسند.
فرزند زکریا یحیی است که در روایات به گریان بودن از خوف خدا معروف است و فرزند مریم عیسی است که در روایات به شاد بودن از رحمت خدا معروف است . هردو اما موید یکدیگرند.
  • nasser mmn