مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی

۷۰ مطلب با موضوع «تاریخ و ادبیات» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
این روزها سریال وضعیت سفید  بهانه ایست برای یاد آوری دوران موشک باران و بمباران تهران . موشکهایی که الحسین نام داشتند و نوع تغییر یافته موشکهای روسی اسکاد بی بودند.
[caption id="" align="alignnone" width="300" caption="موشک الحسین"]موشک الحسین[/caption]
این موشکها بعدا در برابر آمریکایی ها هم مورد استفاده قرار گرفتند.
از رخدادهای عجیب و جالب دیگری که در دوره جنگ نفت کش ها اتفاق افتاد حمله یک هواپیمای عراقی میراژ اف یک به یک ناو امریکایی به نام استارک بود. این جنگنده عراقی به وسیله موشک اگزوست ناو را مورد حمله قرار داد و موجب آسیب جدی به کشتی و کشته شدن 37  ملوان امریکایی شدو دولت عراق بابت این اشتباه از امریکا عذر خواهی کرد و شایع شد که خلبان هم اعدام شده اما بعدها دولت عراق اعلام کرد که خلبان خطاکار زنده است.
 
[caption id="" align="alignnone" width="640" caption="ناو استارک"]ناو استارک[/caption]
[caption id="" align="alignnone" width="640" caption="محل برخورد موشک با ناو"]محل برخورد موشک با ناو[/caption]
از شیطنت های فرانسوی ها در جنگ ایران عراق دادن هواپیما های میراژ اف یک و موشکهای ضد کشتی اگزوست به صدام بود.کاری که حتی روسیه که پشتیبان اصلی عراق بود حاضر نشد انجام دهد.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
شهر ری حرم حضرت عبدالعظیم
[caption id="attachment_914" align="aligncenter" width="700" caption="حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری"]حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری[/caption]
اینجا محلی است که ناصرالدین شاه در موقع ورود به آن و در آستانه پله ورودی امام زاده توسط میرزا رضا کرمانی کشته شد.
[caption id="attachment_916" align="aligncenter" width="700" caption="محل کشته شدن ناصر الدین شاه"]محل کشته شدن ناصر الدین شاه[/caption]
در اطراف حرم شاه عبدالعظیم قبر افراد معروفی دیده می شه از جمله قایم مقام فراهانی وزیر محمد شاه  و ابولفتوح رازی و ایت الله شاه آبادی
[caption id="attachment_917" align="aligncenter" width="700" caption="قبر قایم مقام فراهانی"]قبر قایم مقام فراهانی[/caption]
[caption id="attachment_918" align="aligncenter" width="500" caption="قبر ابوالفتوح رازی"]قبر ابوالفتوح رازی[/caption]
در نزدیکی حرم شاه عبدالعظیم امامزاده ای است به اسم امامزاده عبدالله. در کنار این امامزاده قبرستان قدیمی وجود داره که از دهه بیست توش اموات دفن شده تا دهه هفتاد . البته مدتیه دیگه اجازه دفن نمی دن و ظاهرا قصد دارند برخی از مقبره های خانوادگی را که توش هست نابود کنند.
این سنگ قبر مال جوانیه که توسط مصطفی زاغی در سال بیست و پنج کشته شده . مصطفی زاغی از لات و لوتهای قدیمی تهرانه که بر اساس نوشته روی این سنگ قبر به نامردی اون رو کشته و این جوان ناکام در آغوش مادرش جان سپرده. روی برخی دیگر از سنگ قبرهای این قبرستان نوع مرگ افراد هم نوشته شده . چند مورد از مرده های این قبرستان کسانی بودند که در ابتدای دهه در تصادف ماشین کشته شده بودند و چند افسر و خلبان که در دهه بیست در سانحه هوایی کشته شده بودند.
[caption id="attachment_919" align="aligncenter" width="600" caption="سنگ قبر کریم اجاق مقتول"]سنگ قبر کریم اجاق مقتول[/caption]
در بخش بزرگی از این قبرستان جهت قبرها در جهت درست قبله قرار ندارد و البته اختلاف جهت هم زیاد و هم نمایان.
[caption id="attachment_920" align="aligncenter" width="700" caption="قبرها در دو جهت"]قبرها در دو جهت [/caption]
مقبره شهدای 16 آذر هم در همین قبرستان است.
[caption id="attachment_921" align="aligncenter" width="600" caption="شهدای شانزده آذر"]شهدای شانزده آذر[/caption]
[caption id="attachment_922" align="aligncenter" width="700" caption="امام زاده عبدالله"]امام زاده عبدالله[/caption]
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
کتاب اسرار التوحید در شرح احوال شیخ ابوسعید ابولخیر است. در بین حکایاتی که پر است از نعره زدنها و بیهوش شدنهای مریدان و کرامات شیخ حکایتی دیدم که با مزه بود.
مردی به نام ابوبکر مودب حکایت می کند که روزی در میهنه بارانی عظیم آمد و سیل روان شد.عصر آن روز شیخ مریدان را به لب رودخانه برد که از باران پر آب شده بود. به مریدان گفت آب بازی کنید. مریدان هم در آب پریدند و آب بازی می کردند. بوبکر مودب هم با لباسهای پولو خوری اش در کنار شیخ ایستاده بود و تماشا می کرد که ناگهان حسن مودب از پشت وی را بلند کرده و در آب می اندازد.جناب بوبکر هم شنا بلد نبوده و نزدیک بوده بمیرد که نجاتش می دهند و بیهوش از آب بیرون می آورندش. شیخ وی را در در جایی می خواباند و به وی نماز میت می خواند و بعد هم در گوشش می گوید اکنون بعد از مردن برخیز .حالا منظور وی چه بوده خدا می داند! آیا منظورش این بوده که برخی فکر کنند مرده زنده کرده یا اینکه می خواسته کندی به بوبکر داده باشد.
اما شیخ حسن مودب را که این شیرینکاری را کرده بوده فرا می خواند و به او ماموریت می دهد که به بلخ برود و فلان مبلغ را از یک شخص خاصی بیگرد و بیاورد. حسن مودب هم از همه جا بی خبر راهی می شود.که در بین راه اسیر ترکمنهای یاغی می شود. ترکمن ها گمان می برند که حسن خان مودب جاسوس است و حسابی گوش مالی اش می دهند و در سرما در جایی به بندش می کشند.نیمه های شب رییس ترکمن ها می گوید که شیخ به خوابش آمده و آزادش می کند که برود. حسن مودب به بلخ می رود و آن شخص را نمی یابد چرا که وی به غزنین رفته بود. پس دست از پا درازتر بر می گردد پیش شیخ و گزارش ماجرا را می گوید. شیخ می گوید که از اول می دانستم که فلانی در بلخ نیست. حسن مودب تعجب می کند و می پرسد پس چرا من بیچاره را به بلخ فرستادی . شیخ پاسخ می دهد که برای تنبیه تو که بوبکر بیچاره را با آن لباسهای تر و تمیز توی آب انداختی چوب و کتک ترکمانان لازم بود. برای همین فرستادمت تا چشمت کور که دیگه از این شوخی های کارگری نکنی
مقبره شیخ ابوسعید ابوالخیر در روستای میهنه که امروز آنرا مهنه می گوبند اینجاست
نکته جالب در مورد اوضاع و احوال تبلیغ دین در دوره شیخ ابوسعید  ابن است که منبرها در انحصار مساله گویان و روضه خوانها نبوده و محدثین و عرفا و مفسرین و علمای اخلاق هم به منبر می رفتند و مردم هم اینقدر شعور داشتند که با اشتیاق پای منبر اینها می نشستند و نقص بی سوادی شان را تا حدی جبران می نمودند.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

تفاخر موهوم

گهگداری در برنامه های تلوزیونی و یا در آثار نویسندگان سطحی نگر دیده ام که اکتشافات عجیب و غریبی را به دانشمندان قدیمی مسلمان یا ایرانی نسبت می دهند. یکی از این موارد ایده خورشید مرکزی است . برخی از جمله علی اکبر ولایتی ادعا و افتخار می کنند که دانشمندان مسلمانی پیش از کوپرنیک به این ایده پی برده اند.مساله من این است که آیا اگر کسی بدون دلیل منطقی و یا حتی بر خلاف عقل و منطق مدعی وجود پدیده ای شد و بعدها فهمیدیم که آن پدیده وجود دارد باید شخص مدعی را کاشف آن پدیده بدانیم؟ از دید من نه.
کسانی که ایده زمین مرکزی را قبول داشتند می توانستند رویداد های نجومی از جمله خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی را با دقت پیش بینی کنند و هنوز ایده های نیوتون در مورد مکانیک را کسی نمی دانست و هیچکس نمی توانست توضیح دهد یا حتی تصور کند که اگر زمین می گردد پس چرا ما به فضا پرتاب نمی شویم و کسی نمی توانست بر اساس ایده خورشید مرکزی پیش بینی قابل قبولی از وضعیت سیارات انجام دهد اگر کسی مدعی شد زمین به دور خورشید می گردد در واقع حرف خلاف عقلی زده و هیچ عاقلی نباید حرفش را می پذیرفته و در واقع کسی که مدعی چنین حرفی می شده از تصورات و خیالاتش پیروی کرده بود. در علم روش درست از نتیجه مهم تر است.بنا براین کسانی که در آن دوره خورشید را مرکز می دانسته اند افتاقا افراد احمق و بی عقلی بوده اند و نمی توان به آنها افتخار کرد . (در اصل باید گفت افتخار به کارهایی که افرادی هزار سال پیش از این انجام داده اند و تنها در زبان یا دین یا محل زندگی با ما مشترک بوده اند واقعا احمقانه است)
امروز می دانیم که فرض گردش زمین به دور خورشید اصالتا فرقی با فرض ثبوت زمین ندارد. ثابت فرض کردن خورشید تنها محاسبات را ساده تر می کند پس حتی با علم امروزمان دست کم این را می دانیم که هردو گروهی که زمین را ثابت یا متحرک می دانستند در اشتباه بوده اند.
.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
پدران پدر بزرگان ما در دوره ای که از هر ده نفر یکی سواد داشت مشروطه را با تلاش و رنج فراوان بر پا کردند. در قانون اساسی مشروطه یک اصل مهم بود که در دوره ای که اجرا می شد تاثیر زیادی در رفع استبداد شاه داشت. این اصل در واقع چون سدی نادیدنی موجب جدایی امور اجرایی از شاه می شد و موجب می شد شاه در امور اجرایی توانایی چندانی نداشته باشد.
اصل شصت و چهارم قانون اساسی مشروطه : وزراء نمی‌توانند احکام شفاهی یا کتبی پادشاه را مستمسک قرار داده سلب مسئولیت از خودشان بنمایند.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
من از جمله کسانی هستم که تعریف و تمجید های پیرمردها از عقاید و رسم و رسومات قدیمی ها را دوست ندارم به دو دلیل . نخست اینکه معولم نیست قدیمی که اینها می گویند دقیقا چه زمانی است ؟ پنجاه سال پیش ؟ دویست سال پیش یا هزار سال !و دوم اینکه اگر کسی مثل من برود و خودش شخصا اوضاع و احوال قدیم را بخواند و بداند حتما متوجه می شود که رخنه های زیادی در اعتقادات و رفتار قدیمی های ما وجود داشت که اصلا هم قابل دفاع و رفع و رفو نیست. اما در چند مورد من با این پیرمردهای نادان دور و برم در مورد برتری قدیمی ها موافقم. به عنوان یک نمونه واقعا از قدرت فکر و دانایی نمایندگان دوره های نخست مشروطه لذت می برم. این افراد به نسیت زمان خود و اغلب به نسبت زمان ما آدمهای دانا و دنیا شناسی بودند. برای مقایسه دو مورد را می آورم.
در دوره مشروطه نمایندگان با تلاش و شجاعت تمام به دنبال آوردن آدمهای کاردان از دنیای پیشرفته آن روز بودند.برای اینکار هم هزینه هایی زیادی می دادند. نمونه بارز آن مورگان شوستر آمریکایی و یال مارسن سویدی بودند که اولی برای رفع مشکلات اقتصادی کشور آمد و دومی برای رفع مشکل امنیت داخلی .اما امروز ما همان هزینه ها و تلاش ها متوجه آوردن مربیان فوتبال خارجی و گران قیمت برای فوتبال مان (که منبع اشاعه بی اخلاقی در کشور است) می کنیم
به این نکته هم دقت کنید که نمایندگان آن دوره دقیقا مشکلات اساسی را درست تشخیص داده بودند . بی نظمی اقتصادی و نا امنی. مشکل نخست که هنوز هم پابرجاست اما در سایه توجه به فوتبال و خیلی مسایل دیگر از دید خیلی ها نادیده مانده.
نمونه دوم توجه نمایندگان دوره های نخست مجلس مشروطه به امور زیر بنایی است . اگر نگاهی به قوانین مصوب دوره های اول تا پنجم مجلس مشروطه بیندازید خواهید دید که نمایندگان با اینکه تازه کار بودند اما به شدت دید ملی و کلان داشتند. برای من خیلی جالب بود که قانون ورزش اجباری در دوره ابتدایی مصوب همین دوره های نخست مجلس بود . حالا مقایسه کنید با رویکردهای ورزشی مجلسهای دوره فعلی . .
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

محل قرار گیری پرچم مقدس در کاخ توپقوپی استانبول
در ترجمه انگلیسی دیکته کلمه استاندارد به اشتباه Standart نوشته شده است.
اطلاعات در مورد کاخ توپقوپی استانبول

  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

[caption id="attachment_748" align="aligncenter" width="604" caption="نمایش سواد زبان انگلیسی برو بچه های میراث فرهنگی در کاخ سعد آباد"]نمایش سواد زبان انگلیسی برو بچه های میراث فرهنگی در کاخ سعد آباد[/caption]

  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰
پس از اینکه اروپاییان بومیان آمریکایی را در هم شکستند در هر ناحیه ای مهاجران یک کشور اروپایی در کنار هم گروههایی تشکیل دادند و ساکن شدند. در شمال فرانسوی ها و انگلیسیها بیشتر بودند و در مرکز و جنوب پرتقالی ها و اسپانیایی ها. پس از گذشت سالها فرانسوی ها کشوری ساختند که کانادا نام گرفت . انگلیسی ها ایالات متحده را ساختند . محصول فرهنگ اسپانیایی مکزیک شد و نتیجه فرهنگ پرتقالی برزیل .با مقایسه وضعیت این کشورها می توان به نتایج جالبی در مورد اختلافات فرهنگی میان کشورها رسید.
  • nasser mmn
  • ۰
  • ۰

امیر کبیر

[caption id="attachment_740" align="aligncenter" width="604" caption="ورودی حجره ای که امیر کبیر در آن کشته شد"]ورودی حجره ای که امیر کبیر در آن کشته شد[/caption]
[caption id="attachment_741" align="aligncenter" width="604" caption="محل قتل امیر کبیر"]محل قتل امیر کبیر [/caption]
بی نینگ انگلیسی که همراه وزیر مختار انگلیس امیر را ملاقات کرده وی را فردی درشت و تنومند و هوشمند توصیف کرده.بی نینگ می نویسد امیر در جوانی اهل کشتی بوده و اندام قوی و درشت وی هم موید همین مطلب است.از پهلوانی امیر اطلاعی در دست نیست اما ورزش زورخانه در زمان وی رایج ترین ورزش بود.
لباس امیر جبه بود و به منشیانش نیر دستور داده بود جبه به تن کنند . امیر کلاه بلندی  بر سر می گذاشت و موهای وی بلند و از نوع به اصطلاح پاشنه نخواب بود
همه کسانی که وی را می شناختند- از دوست دشمن- وی را دارای هوش و فراست و شخصیتی استوار دانسته اند از قایم مقام فراهانی تا نمایندگان انگلیس و روس.
وزیر مختار انگلیس در یکی از گزارشاتش می نویسد پول دوستی که صفت بارز ایرانیان است به هیچ وجه در امیر راهی ندارد.همه وی را فردی مورد اطمینان و غیر قابل فساد می دانستند.  دکتر پلاک اتریشی می نویسد پولهایی که به امیر می دادند و نمی گرفت همگی خرج کشتنش شد.
امیر به ندرت به کسی قول می داد اما اگر  وعده ای می داد حتما به آن عمل می کرد. این مطلب را بمی دانستند که هرگاه امیر به کسی قولی بدهد باید آن امر محقق شده شمرد. امیر خود نیز به این صفت خود مباحات می کرد. در جایی به میرزا جعفر خان مشیر الدوله می نویسد ؛ بر خلاف اسلافش حرف بی مغز نمی تواند به زبان آورد چه جای آنکه بنویسد.
پدر امیر کربلایی قربان نامی از نزدیکان قایم مقام فراهانی بود. کربلایی قربان فرد بی چیزی نبود دست کم مدارک نشان می دهد یک دانگ از دهی جزو دارایی وی بوده.میرزا تقی  در ابتدای جوانی از منشیان معتمد قایم مقام فراهانی بود .قایم مقام بارها در نامه هایش از وی نام برده  و آینده روشنی برای وی پیش بینی می کرده. امیر نماینده ایران در مذاکرات تعیین حدود مرزی با عثمانی در ارزنه الروم بود و از عهده این کار به خوبی بر آمد.مرزهای غربی ایران امروز همان مرزهایی است که امیر در مذاکرات صلح با عثمانیان آنرا تثبیت کرد.
نهم ژانویه ۱۸۵۲
از چند روز قبل مهد علیا تعدادی خواننده و نوازنده زن برای دخترش عزت الدله همسر امیر فرستاده بود با این خبر که عن غریب امیر به وزارت منصوب می گردد. مهد علیا خبر احتمال بازگشت امیر به قدرت را به عمد در شهر شایع کرده بود. عزت الدوله همواره نگران دسیسه برای کشتن امیر بود این شایعه می توانست نگرانی وی را کم کند. هیچ غذایی برای امیر نمی اوردند مگر اینکه پیش از وی همسرش از آن می خورد. عزت الدوله لحظه ای امیر را تنها نمی گذاشت.
صبح آنروز خبر آوردند که پیکی از تهران خواهد رسید که فرمان وزارت امیر و خلعتی شاه را می آورد.
عزت الدوله البته باز هم نگران بود و خبر را باور نداشت. امیر اما به حمام رفت . شاید خبر رسیدن خلعت را باور کرده بود.
علی خان فراش که به باغ فین رسید چاپار دولتی را در کنار در حمام دید که منتظر امیر بود که از حمام خارج شود و پاسخ نامه ای را از وی بگیرد.علی خان فراش دست وی را گرفت و به خود به حمام برد که وی زن امیر را از آمدنش مطلع نکند. مامورانش در دیگر حمام را مسدود کردند.
فراشباشی به چند نفر از مامورانش وارد صحن حمام شد و فرمان شاه را نشان داد. امیر با حق نعمتی که بر علی خان داشت پرسید شما چرا مامور اینکار شدید. امیر خواست عزت الدوله را ملاقات کند و نزد وی وصیت کند اما علی خان نپذیرفت چرا که می دانست با عزت الدوله نخواهد گذاشت وی ماموریت شیطانی اش را انجام دهد.
امیر به دلاک گفت رگهای دو دستش را بزند. خون از رگهای وی فوران می کرد . امیر دو دستش را بر زمین نهاده بود و منتظر بود تا مرگش در رسد. علی خان فراش آن مامور دور از شرافت به میر غضب اشاره ای کرد. میر غضب با چکمه به میان دو کتف امیر کوبید. چون امیر به زمین در غلطید دستمالی در گلویش کرد تا جان داد.فراش جهنمی به سرعت برخواست و گفت دیگر کاری نداریم. وی  و همراهانش با اسبان تند رو به تهران باز گشتند.
راستی که چقدر زیادند این علی خانهای فراش بی شرافت در تاریخ این کشور.
یک انگلیسی نقل می کند وقتی سالها بعد حمام فین و محل قتل امیر را دیده دیوارهای  حمام را که خون امیر به آن ریخته بود را تراشیده بودند و کسی هم دیوار را تعمیر نکرده بود.
عزت الدوله به تهران منتقل شد و گفته اند که تا با برادرش ناصر الدین شاه ناجوانمرد روبرو شد هر چه فحش ناسزا می دانست به وی گفت.
از امیر دو دختر و یک پسر بازماند که یکی از این دو دختر همسر مظفر الدین شاه و مادر محمد علی شاه است
- از کتاب امیر کبیر و ایران اثر فریدون آدمیت
بخشی از شعر فریدون مشیری در مورد امیر کبیر:
هنوز، نفرین می بارد از درو دیوار.
هنوز، نفرت از پادشاه بد کردار.
هنوز وحشت از جانیان آدمخوار!
هنوز لعنت بر بانیان آن تزویر.
هنوز دست صنوبر به استغاثه بلند،
هنوز بید پریشیده سر فکنده به زیر،
هنوز همهمه سروها که " ای جلاد!
مزن! مکش! چه کنی؟ های ؟!
ای پلید شریر!
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟!
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر!؟
هنوز، آب، به سرخی زند که در رگ جوی،
هنوز،
هنوز،
هنوز،
  • nasser mmn