کارتون Frankenweenie یا مخترع منزوی

کارتون Frankenweenie یا مخترع منزوی
کارتون مخترع منزوی با تکنیکی شبیه کارتون عروس مرده ساخته شده و کارگردانش هم تیم برتون است. کارتونی جالب که دیدنش را چندان برای بچه ها مناسب نمی دانم. ایده کارتون از دکتر فرانکنشتاین و زنده کردن مردگان با انرژی رعد و برق الهام گرفته شده است. در این کارتون این مطلب به خوبی نشان داده شده است که دانش (به معنی علم تجربی) تنها وقتی میوه های شیرین تولید می کند که برای هدفی نیک و توسط انسانی با نیت خیر به کار گرفته شود و الا می تواند بسیار خطرناک باشد.

تیم برتون (عکس از Gage Skidmore)
در این فیلم صحنه هایی هست از وصل کردن برق به موجودات مرده که دیدنش می تواند برای بچه ها بد آموزی داشته باشد چون احتمال دارد بچه ها بخواهند از آن تقلید کنند. در جه بندی این فیلم نیز PG است که توصیه می کند این فیلم باید تحت نظارت بزرگترها به بچه ها نشان داده شود و بزرگترها ها باید پیش از بچه ها فیلم را ببینند و اگر صلاح دیدند به بچه های اجازه دیدنش را بدهند .ضمن اینکه سیاه و سفید بودن این کارتون برای بچه ها چندان جذابیت ندارد اما برای بزرگترها کارتونی آموزنده است.

ادوراد سوم - واگذاری سلطنت به خاطر عشق

ادوارد سوم در سال 1936 شاه انگلیس شد. یک سال بعد وی تصمیم به ازدواج به یک خانم به نام والیس سیمپسون گرفت که از شوهر نخستش طلاق گرفته بود. اما بر اساس قوانین مذهبی انگلیس ازدواج پس از طلاق مجاز نبود. بنا بر این نخست وزیر سه گزینه پیش روی شاه گذاشت. صرف نظر از ازدواج. ازدواج به گونه ای که خانم سیمپسون ملکه محسوب نشوند و فرزندان وی نیز شاهزاده نشوند و آخرین گزینه کناره گیری از مقام شاهی. ادوارد راه سوم را انتخاب کرد . از کارهای عجیب ادوارد سوم دیدار با هیتلر کمی پیش از شروع جنگ جهانی دوم بود که بر خلاف نظر مخالف دولت بریتانیا انجام شد. این تصویر ادوارد و همسرش در دیدار با هیتلر است :

جالب ایجاست که هیچ زیبایی خاصی در این خانم دیده نمی شود! اما ادوارد سوم او را به اندازه دلربا می دیده که تخت شاهی را به خاطر او رها کرده است.
مولوی این معنی را در مثنوی در حکایت دیدار خلیفه با لیلی چنین آورده است :
گفت لیلی را خلیفه کان توی
کز تو مجنون شد پریشان و غوی
از دگر خوبان تو افزون نیستی
گفت خامش چون تو مجنون نیستی
عجب چیز عجیبی است این عشق ! هم می سازد و هم ویران می کند. هم کافر می کند و هم مسلمان می کند. هم به بهشت می برد و هم به جهنم ! و همه ی کارهایش را هم با کمال قدرت انجام می دهد.
باز به قول مولوی :
ای رفیقان راهها را بست یار
آهوی لنگیم و او شیر شکار
جز که تسلیم و رضا کو چاره‌ای
در کف شیر نری خون‌خواره‌ای
او ندارد خواب و خور چون آفتاب
روحها را می‌کند بی‌خورد و خواب

رفتار زیبای یک چوپان لر و پندارهای ناپسند ما شهر نشینان تهران ی

در خبر ها آمده است که در لرستان پلنگی به گله چوپانی به نام نوروز حیدری حمله کرده و چهل و چهار بز وی را کشته اما چوپان با اینکه مسلح بوده به پلنگ شلیک نکرده . خود چوپان در این مورد گفته که از زیبایی های طبیعت لذت می برد و نیز از زیبایی پلنگ و اگر پلنگ همه گوسفندانش را هم می درید باز به پلنگ شلیک نمی کرد!
چهل و چهار بز دست کم قیمتی معادل یک پراید صفر دارد. اگر یک موجود وحشی میامد پراید صفر شما را نابود می کرد و شما هم مسلح بودید آیا مهلتش می دادید که زنده در برود؟
این رفتار زیبا را بگذارید کنار رفتار زشت ما تهرانی ها که برای همه ی اقوام جک در می آوریم اما اگر یک نفر خطی به ماشین ما بیندازد شکمش را می دریم و باز هم خود را برتر و با فرهنگ تر از همه می دانیم. ما تهرانی ها که بی رحمانه طبیعت و کوهستان اطراف تهران و شمال ایران را با پولمان نابود کرده ایم.
یاد شعری از استاد شهریار افتادم در مزمت ما تهرانی ها :
الا ای داور دانا تو می دانی که ایرانی ...... چه محنتها کشید از دست این تهران و تهرانی
چه طرفی بست از این جمعیت ایران جز پریشانی .... چه داند رهبری سر گشته صحرای نادانی
چرا مردی کند دعوی کسی کو کمتراست از زن .....الا تهرانیا انصاف می کن خر...تویی یا من
تو ای بیمار نادانی چه هذیان و هدر گفتی..... به رشتی کله ماهی خور؛به طوسی کله خر گفتی
قمی را بد شمردی اصفهانی را بتر گفتی........جوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتی.......
تورا آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن .....الا تهرانیا انصاف می کن خر تویی یا من
....
مدتی پیش یکی از دوستان لطیفه ای در مورد لرها می گفت . می گفت یک لر از دکتر می پرسه آقای دکتر استامینوفن از کجا می فهمه ما کجامون درد می کنه که بره اونجا !
وقتی خندش تمام شد از همین برادر پرسیدم که شما که این جک را تعریف می کنی خودت جواب این پرسش را می دانی؟ می دانی چرا داروی ضد درد همه بدن را بی حس نمی کنه و فقط درد را از بین می بره یا مثلا فلان آنتی بیوتیک چرا فقط بخشهایی که عفونت دارند را از بین می بره؟ چرا مثلا نمیره سلولهای مغز را از بین ببره ؟ خندش قطع شد و گفت نمی دونم. گفتم به فرض که یک لر همچین سوالی براش پیش اومده برای تو که اصلا سوالش هم پیش نیامده چه برسه به دانستن جوابش ! حالا باید به شما بخندم یا به اون لر فرضی؟

پاسخ به یک پرسش : ایران برای چند نفر جا دارد ؟

یران برای چند نفر جا دارد!  منظورم البته فضای فیزیکی نیست. بلکه حداقل امکانات برای زندگی است. هر انسانی برای زنده ماندن نیاز به آب دارد.  طبق آمار سرانه مصرف آب در ایران به ازای هر نفر در سال هزار و سیصد متر مکعب است.
میزان قابل استفاده آب شیرین (بارندگی) دریافتی ایران در سال 130میلیارد متر مکعب است. با یک تقسیم ساده می توان دید که با این میزان بارندگی و همین میزان استفاد از آب نهایتا صد میلیون نفر می توانند بدون کمبود آب در کشور زندگی کنند. حال شما این  را در نظر بگیرید که با همین وضعیت مصرف فعلی دریاچه ارومیه و زاینده رود دارند خشک می شوند و بخش زیادی از محصولات کشاورزی مورد نیاز کشور وارد می شوند و بنا بر این آبی برای تولیدشان مصرف نمی شود. اگر بخواهیم دریاچه ارومیه را احیا کنیم  باید از مصارف کشاورزی آب در آذربایجان کم کنیم. و نیز اگر بخواهیم محصولات کشاورزی را خودمان تولید کنیم باید آب بیشتری مصرف کنیم!
این هم یک نمونه از اتفاقاتی که در صورت تشدید مشکل کمبود آب رخ خواهد داد. درگیری اصفهانی ها و خوزستانی ها بر سر انتقال آب کارون !
در جایی از این متن چنین آمده :

راستی دوست اصفهانی من ! اصلا کارون مال شما... مردم من تشنه اند! مردم من کشاورزی می خواهند تا معیشت خانواده شان تامین شود. مردم من آبادانی و رفاه و سلامت می خواهند از همین آبی که چشم طمع به آن دارید. مردم من می خواهند در صنعت به خودکفایی برسند. مردم من می خواهند آب تصفیه کن هایشان را خاموش کنند و دیگر نگویند آب معدنی خریداری کنیم تا مریض نشویم و مردم من می خواهند در کنار همین آبی که باید میلیاردها تومان خرج تصفیه آن شود به این واسطه که شما را هم آب می دهیم زندگی را سپری کنند.

خدا اخر و عاقبت ما را به خیر کند.

خاله جون !

یه خواننده قدیمی خیلی سال پیش یه آهنگ خواند به اسم خاله جون. به طور اتفاقی چند روز پیش متن این آهنگ و لینک دانلودش را توی یک وبلاگ به اسم خاله جون پیدا کردم.من  هیچ آهنگ دیگری سراغ ندارم که مخاطب خواننده خاله اش باشد.بالاخره خاله ها هم در این دنیا حقی دارند که باید ادا شود!
متن آهنگ با مزه قدیمی به نام خاله جون
لینک دانلود آهنگ

عجایب روزگار

چند روز پیش یک بنده خدایی از اقوام ما از دنیا رفت. نکته شگفت آور اینکه نزدیک دو ساعت مراسم تشییع ایشون طول کشید و همه شرکت کنندگان هم آدمهای مذهبی و مسلمان بودند اما یک بار هم بنابه رسم مسلمین کسی لااله الا الله نگفت که هیچ بلکه فقط یکبار اسم خدا را آوردند آن هم وقتی که روضه خون مراسم گفت یک روضه خوانی برای امام حسین ثوابش از کشته شدن در راه خدا بیشتره! عوضش تا دلتون بخواد روضه خواندند و گریه کردند.

شکست روسیه از ژاپن و خیالات اجداد ما

در دوره مشروطه یکی از رخدادهایی که موجب تقویت روحیه ایرانیان در مطالبه حقوقشان شد پیروزی قاطع ژاپن در نبرد با روسیه تزاری بود. روسیه تزاری مهمترین دشمن مشروطیت در ایران و قوی ترین حامی استبداد بود. شکست روسیه از ژاپن که کشوری آسیایی بود برای ایرانیانی که روسیه را شکست ناپذیر و ژاپن را کشوری آسیایی و شبیه خودشان می دانستند بسیار روحیه بخش بود.
چیزی که مسلم به نظر می رسد این است که بعید می دانم اجداد ما که در آن وقت اکثرا بی سواد و فقیر بودند می دانستند که واقعا ژاپن چه جور کشوری است. خوش بختانه اجداد ما نمی دانستند که ژاپن چه غولی است و خیالات برشان داشت و روحیه پیدا کردند و مشروطه را علی رغم مخالفت روسها به نتیجه رساندند.

تصورش را بکنید اگرمردم ایران در دوره قاجار می دانستند ژاپنی ها با یک همچین ناوهایی (به طول بیش از صد متر) به جنگ روسها رفته اند باز هم فکر می کردند که زورشان به روسیه می رسد؟!

شعر تصویری

شعر تصویری !

تصویر اصلی از : Laitr Keiows
 
بعضی ها دلشون تو چشمشونه . یعنی هرچی می بینند دلشون هم همون رو می خواد. بابا طاهر می گه :
زدست دیده و دل هر دو فریاد,         که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بعضی ها ها به یه معنی دیگه دلشون در چشمشونه یعنی ته دلشون را می شود از چشمشون خوند. سهراب سپهری می گه :
به دل می گویم کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود
 
بعضی ها هم چشم دلشون باز و بینا شده.

آیا ایرانی ها به صنعت چاپ نیاز دارند؟

یک پرسش قدیمی که برای خیلی افرادی که تاریخ ایران را می خوانند ممکن است پیش بیاید این است که چرا دویست سال طول کشید که صنعت چاپ به ایران بیاد! پاسخ این پرسش از دید من این است که ایرانی ها حتی امروز هم نیازی به این صنعت ندارند و به طریق اولی قبلا هم نداشتند. آیا با این وضعیت تیراژ کتاب در ایران به جز کتابهای کنکوری برای کتابهایی دیگر نیازی به چاپ هست؟ یک کتاب نوشته می شود که بیست سی نفر می خواهند آنرا بخوانند . خب چهار تا از کتاب رونویسی بشه و این بیست نفر بین خودشان کتابها را رد و بدل کنند بعد از یکماه همه خواننده ها کتاب را می خوانند

مسجد جامع اردستان

ر این روزهای تعطیلی هفته پیش سفر داشتم به اردستان. شهر آرام و تمیزی بود. مسجد جامع اردستان یک مسجد قدیمیه که بنای امروزیش بیشتر مربوط به دوره سلجوقیه. مسجد جامع یه مسجد آجری بسیار با صفاست. در قسمت پشتی مسجد هم چهار پنج جای بسیار دنج وجود داره که پشت به یک باغ انار با صفاست(عکسهاش را به زودی در همین وبلاگ می گذارم). فعلا همین عکسها را از این مسجد زیبا و با صفا و آرامش بخش داشته باشین تا بعد.