هیات های نمایندگی سیاسی اروپاییان در دوره صفوی زیاد به ایران می آمدند. تقریبا همیشه در این هیاتها یک کشیش هم بود. این هیاتها در مهمانی های بزرگ دربار شرکت می کردند و گاهی بحثهای مذهبی بین آنها و ایرانیان هم مایه سرگرمی می شد. در یکی از این سفرنامه های اروپاییان می خواندم که نویسنده شرح با مزه حاضر جوابی اش را در مقابل یک درباری نوشته بود.
نویسنده نقل کرده بود که یکبار در حضور شاه و در یک مهمانی درباری یکی از حضار که خودش را خیلی با سواد می دانست برای خود شیرینی خواست حال مسیحی ها را بگیرد برای همین هم رو کرد به آنها و گفت شما چرا عیسی را پسر خدا می دانید مگر خدای متعال می تواند پسر داشته باشد و حضار هم با نیشخند به هیات اروپایی نگاه کردند و منتظر پاسخ بودند . سفیر اروپایی برخاست و از شاه اجازه صحبت گرفت و رو کرد به آن شخص و پرسید آیا شما اعتقاد دارید که خدا قادر متعال است ؟ ایرانی پاسخ داد بله. اروپایی پرسید اعتقاد دارید که قدرت خدا از حد تصور و وهم و عقل هم بالاتر است و چیزی آنرا محدود نمی کند؟ ایرانی پاسخ داد بله. اروپایی گفت قبول داری که خدا می تواند کارهایی بکند که به عقل شما نرسد. ایرانی که کم کم فهمیده بود چه گیری افتاده به سختی پاسخ داد بله! اروپایی گفت خوب این کار خدا یعنی پسر داشتنش از همان کارهایی است که به عقل شما نمی رسد و درکش نمی کنید. حضار و شاه هم حسابی به فرد خود شیرین ایرانی خندیدند.
نویسنده نقل کرده بود که یکبار در حضور شاه و در یک مهمانی درباری یکی از حضار که خودش را خیلی با سواد می دانست برای خود شیرینی خواست حال مسیحی ها را بگیرد برای همین هم رو کرد به آنها و گفت شما چرا عیسی را پسر خدا می دانید مگر خدای متعال می تواند پسر داشته باشد و حضار هم با نیشخند به هیات اروپایی نگاه کردند و منتظر پاسخ بودند . سفیر اروپایی برخاست و از شاه اجازه صحبت گرفت و رو کرد به آن شخص و پرسید آیا شما اعتقاد دارید که خدا قادر متعال است ؟ ایرانی پاسخ داد بله. اروپایی پرسید اعتقاد دارید که قدرت خدا از حد تصور و وهم و عقل هم بالاتر است و چیزی آنرا محدود نمی کند؟ ایرانی پاسخ داد بله. اروپایی گفت قبول داری که خدا می تواند کارهایی بکند که به عقل شما نرسد. ایرانی که کم کم فهمیده بود چه گیری افتاده به سختی پاسخ داد بله! اروپایی گفت خوب این کار خدا یعنی پسر داشتنش از همان کارهایی است که به عقل شما نمی رسد و درکش نمی کنید. حضار و شاه هم حسابی به فرد خود شیرین ایرانی خندیدند.
- ۹۲/۰۹/۱۷