تحقیقات مختلف و تجارب اجتماعی همگی می گویند عشق رمانتیک یا عشق آتشین پدیده ای است مدت دار. عمرش در حدود سه سال است. البته منظور از عشق رمانتیک عشق بین مادر و فرزند یا دو دوست نیست.عشق رمانتیک تاثیرات شناختی و فیزیولوژیک ویژه ای دارد که می شود آنرا از محبت یا عشق مادری و فرزندی جدا کرد. عشق رمانتیک تمام قلب و ذهن فرد را اشغال می کند و دنیای فرد را کاملا به اشغال خود در می آورد.عشق آتشین تنها می تواند نسبت به یک معشوق باشد نه بیشتر- تفاوتی مهم بین عشق آتشین و دیگر محبتها. حس لذت بخشی که گذراست و باعث و بانی به وجود آمدن هزاران اثر هنری در طول تاریخ از شعر و قصه گرفته تا نمایش و فیلم و شعر و موسیقی و البته هزاران تراژدی و مصیبت .
گاهی این گذرا بودن معادل تبدیل عشق رمانتیک به محبت و حمایت است و گاهی تبدیل شدن به نفرت و انزجار یا بی حسی! که در اکثر مواقع تبدیل آخر اتفاق می افتد یعنی تبدیل عشق به بی حسی. به قول معروف وصال مدفن عشق است - منطقی ترش این است که بگوییم وصال شروع افول عشق است.
از نظر من راههای هست که بشود با عشق در طولانی مدت زندگی کرد. راه حل در این اصل نهفته است که تنها وقتی عشق جاودان می شود که عاشق به وصال معشوقش نرسد.
نمونه بارزش در فرهنگ ما عشق به خداست . عشق به موجودی متعالی که نمی شود به او رسید. نمونه بعدی عشق به موجودی است که راهی برای رسیدن به او نیست مثلا انسانی که سالها پیش از دنیا رفته است. عشق به یک شاعر یا عارف یا پیامبر یا امام از این نوع است. نمونه دیگر عشق ورزیدن به کسی است که زنده است اما امکان رسیدن و ارتباط نزدیک داشتن با او نیست. مثل کسی که عاشق خواننده یا بازیگری خارجی می شود یا فردی که او را سال تا سال نمی بیند یا امکان دیدار کمی با او دارد..نمونه دیگر عشق ورزیدن به کسی است که ساخته خیال انسان است! البته در این مورد آخر باید در نظر داشت که خیلی از افرادی که عاشق کسی می شوند در واقع عاشق صورت خیالی او در ذهن خودشان می شوند و وقتی به او می رسند می بینند که واقعیت با آن صورت خیالی متفاوت است و عشق به سرعت چشم بر هم زدنی از میان می رود. عاشق به شرطی که هیچوقت به صورت خیالی نرسد می توانند همیشه عاشقش بماند.
در این میان کسانی هم هستند که نسخه دیگری می پیچند که پیامدهای ناهنجار و غیر اخلاقی و غیر انسانی زیادی دارد. آن هم این است که هر گاه عشقی از میان رفت عشقی دیگر جایگزینش می کنند! نسخه ای که نسخه ی بسیاری از زندگی ها را در هم پیچیده است!
گاهی این گذرا بودن معادل تبدیل عشق رمانتیک به محبت و حمایت است و گاهی تبدیل شدن به نفرت و انزجار یا بی حسی! که در اکثر مواقع تبدیل آخر اتفاق می افتد یعنی تبدیل عشق به بی حسی. به قول معروف وصال مدفن عشق است - منطقی ترش این است که بگوییم وصال شروع افول عشق است.
از نظر من راههای هست که بشود با عشق در طولانی مدت زندگی کرد. راه حل در این اصل نهفته است که تنها وقتی عشق جاودان می شود که عاشق به وصال معشوقش نرسد.
نمونه بارزش در فرهنگ ما عشق به خداست . عشق به موجودی متعالی که نمی شود به او رسید. نمونه بعدی عشق به موجودی است که راهی برای رسیدن به او نیست مثلا انسانی که سالها پیش از دنیا رفته است. عشق به یک شاعر یا عارف یا پیامبر یا امام از این نوع است. نمونه دیگر عشق ورزیدن به کسی است که زنده است اما امکان رسیدن و ارتباط نزدیک داشتن با او نیست. مثل کسی که عاشق خواننده یا بازیگری خارجی می شود یا فردی که او را سال تا سال نمی بیند یا امکان دیدار کمی با او دارد..نمونه دیگر عشق ورزیدن به کسی است که ساخته خیال انسان است! البته در این مورد آخر باید در نظر داشت که خیلی از افرادی که عاشق کسی می شوند در واقع عاشق صورت خیالی او در ذهن خودشان می شوند و وقتی به او می رسند می بینند که واقعیت با آن صورت خیالی متفاوت است و عشق به سرعت چشم بر هم زدنی از میان می رود. عاشق به شرطی که هیچوقت به صورت خیالی نرسد می توانند همیشه عاشقش بماند.
در این میان کسانی هم هستند که نسخه دیگری می پیچند که پیامدهای ناهنجار و غیر اخلاقی و غیر انسانی زیادی دارد. آن هم این است که هر گاه عشقی از میان رفت عشقی دیگر جایگزینش می کنند! نسخه ای که نسخه ی بسیاری از زندگی ها را در هم پیچیده است!
- ۹۲/۰۸/۲۵