مرقومات

مرقومات من

مرقومات

مرقومات من

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰
ماجرای خر افاده ای ظاهرا یکی از داستانهای عامیانه تهران قدیم بوده من این ماجرا را در کتاب تهران قدیم مرحوم جعفر شهری خواندم. این داستان نشان دهنده برخی از خصوصیات آدمهای پست و کوته بینه
داستان اینه که توی بازار تهران یه خشکبار فروش بوده که مغازش کنار گذر اصلی بازار بوده. هر روز یه چارواداری که تعدادی خر داشته و برای بازاری ها بار می آورده از جلوی مغازه این بنده خدا رد می شده . یکی از الاغهای این چاروادار عادت کرده بوده که موقع رد شدن از جلوی مغازه این بنده خدا سرشو بکونه توی ظرفهای پسته و بادوم و دلی از عزا در بیاره. بازاری بنده خدا هم هرچی به چاروادار التماس می کرده که مسیرشو تغییر بده یا جلوی الاغشو بگیره چاروادار زیر بار نمی رفته و حتی سعی می کرده یه خرده جلوی مغازه این بابا معطل کنه تا الاغش غذای مجانی بخوره.چاروادار ها هم آدمهای بی آبرویی بودند و نمی شده خیلی باهاشون جر و بحث کرد. خلاصه این بازاری بیچاره هر روز همش باید حواسش می بوده که کی این الاغه میاد تا ردش کنه بره و بعضا هم دیر می رسیده الاغ شکمو کلی از آجیلش می خورده و اسباب خنده چاروادار هم می شده. تا اینکه یه روز یکی از مشتریاش متوجه مشکل این بازاری می شه و می گه من مشکلتو حل می کنم . بازاری می گه چطوری ؟ میگه کاری نداشته باش. با یه مشت آجیل من مشکلتو حل می کنم. بازاری می گه یه مشت که سهله من یه کیسه آجیل می دم که مشکلم حل بشه.
خلاصه مشتری توی مغازه می شینه تا کاروان الاغها بیان .الاغها که میان مشتری بلند می شه و می ره دو دستش را پر آجیل می کنه و میره جلوی الاغ کذایی و می گیره جلوی دهن الاغه. یه چیزهایی هم آروم آروم تو گوش الاغ می گه . الاغه هم روشو بر می گردونه و می ره. بازاریه و بقیه تماشاچی ها تعجب می کنند و می پرسند چی بهش گفتی ؟ چکار کردی که خره بی خیال شد و رفت؟
مشتری می گه یه کاری کردم که این الاغه دیگه از این آجیلها نخوره اگر خورد بیاین سراغ من خسارتشو می دم.
من فقط رفتم یه مشت آجیل گرفتم دستم بردم جلوی دهن الاغه و به الاغه گفتم جناب الاغ گرامی خواهش می کنم بفرمایید و ما رو سر فراز کنید. خواهش می کنم از آجیلهای نا قابل ما میل کنید .
الاغه هم چون دید ما داریم تعارفش می کنیم گذاشت تاقچه بالا و از این به بعد دیگه عارش میاد از این آجیلها بخوره چون پیش خودش فکر کرده خیلی داره به ما لطف می کنه که از آجیلهای این مغازه می خوره.
همونطور هم شد و الاغه دیگه از جلوی مغازه هم که رد می شد روش رو می کرد اونور و با فیس و افاده رد می شد
  • ۹۰/۱۲/۱۳
  • nasser mmn